خاطراتی از شهید «احمد عبدالهی»/پيك خوش اقبال!
يکشنبه, ۰۸ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۲۱:۱۸
علي القاعده من بايد ظرف ها را بشويم و سنگر را تميز كنم، ولي هر وقت نگاه مي كنم، مي بينم احمد اين كارها را كرده است.»
نوید شاهد کرمان، «محمود خادم زاده پيك احمد عبداللهي بود. يك روز در حالي كه ميخنديد، گفت:« علي القاعده من بايد ظرف ها را بشويم و سنگر را تميز كنم، ولي هر وقت نگاه مي كنم، مي بينم احمد اين كارها را كرده است.»
راوی: محمود رحيمي
***در يك شب سرد زمستاني براي تمرين غواصي به طرف اروند رفتيم . ما همه لباس غواصي داشتيم. معمولاً اگر فرد يا افرادي به هر دليل وارد آب نميشدند، در آن هواي سرد لباس گرم و اوركت مي پوشيدند. اما احمد با وجود اين كه قرار نبود غواصي كند، مخصوصاً با لباس معمولي مي آمد. وي قصد داشت به اين ترتيب سردي هوا را حس كند.
راوی: مجيد مخدومي
***براي اولين بار عازم جبهه بودم. تعداد زيادي اتوبوس آمادهي حركت شدند. اتوبوس ها مملو از داوطلبين اعزام به جبهه بود. احمد روي صندلي يكي از اتوبوس ها نشست. بسيجي هايي كه كنارش نشسته بودند، شوخي مي كردند و گاهي شوخي هاي آن ها از مرز ادب و نزاكت خارج مي شد. چند بار تذكر داد و چون بسيجي ها اعتنايي نكردند، از روي صندلي بلند شد. از اتوبوس پايين رفت. با اتوبوس ديگري آمد.
راوی: محسن مصطفوي
***سفره را که مي انداختند ، غيبش مي زد. کنجکاو شدم. ردش را زدم. بچه ها که غذا مي خوردند، مي آمد. اگر چيزي مانده بود، ميخورد و اگر نمانده بود، به نان قناعت مي کرد .
راوی: محمد مهدي ابوالحسني
منبع: کتاب احمدآقا
شهید احمد عبدالهی/ نهم مرداد 1332، در شهر کرمان متولد شد. تا پایان مقطع متوسطه در رشته ریاضی درس خواند و دیپلم گرفت. سال 1361، ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. کارمند مخابرات بود، به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست وسوم دی 1365، در بیمارستان شهید فقیهی شیراز بر اثر صدمات ناشی از جراحات جنگی شهید شد .
نظر شما