خاطراتی پیرامون شهید «غلامحسین خزاعی»/ روزهای آخر عملیات بدر
دوشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۸ ساعت ۲۰:۳۸
روزهاي آخر عمليات بدر کار سخت شد. عراقيها فشار آوردند و تعداد زيادي شهيد و مجروح داديم . عدهاي روحيه ي خودشان را از دست دادند. در چنين شرايطي حسین اسلحه را برداشت و با فرياد يا مهدي (عج) بچه ها را تحريک کرد.
به گزارش نوید شاهد از کرمان، "حسين و محسن شريفي عهد اخوت بسته بودند. رابطهاي عميق و عاطفي ميان آنها ايجاد شده بود. محسن درعمليات بدر شهيد شد. بعد از شهادت وي، يک روز گفت : «نماز شب محسن هيچ وقت ترک نمي شد، دو روز قبل از عمليات بدر، هر چه انتظار کشيدم، براي نمازشب بلند نشد، پرسيدم: «بيداري؟» گفت: «بله، بيدارم.» گفتم: «نمازشب نمي خواني ؟!» گفت: «اين دو شب را بايد انتظار بکشم.» و دو شب بعد شهيد شد .» محسن شريفي از نظر معنوي مقام بالايي داشت. حسين هم رفته رفته همين مسير را طي کرد.
راوی: حميد شفيعي
***راننده بودم وبه خاطر نوع ماموريتي که به عهده ام بود، ميان اهواز وقرارگاه لشکر در منطقهي عملياتي خيبر تردد ميکردم. خيلي دلم مي خواست حسين همراهم باشد. اما هيچ وقت قبول نميکرد. يک روز که طبق معمول به طرف اهواز ميرفتم، گفت: «من هم همسفرت هستم. مي خواهم تلفن بزنم.» روي صندلي ماشين نشست. به اهواز رسيديم. کارهايم را انجام دادم. اصلاً از ماشين پياده نشد. بدون آنکه به اطراف توجهي داشته باشد، کتاب ميخواند.
مقابل مخابرات ترمز کردم. نگاهي به خيابان انداخت و گفت: «پشيمان شدم. برويم.» چشم به صفحات کتاب دوخت. مي دانستم که تغيير عقيده نخواهد داد. بنابراين بدون اينکه سوالي بکنم، راه افتادم. همان موقع چشمم به چند نفر زن بدحجاب افتاد که مقابل مخابرات ايستاده بودند . دليل پشيماني حسين را فهميدم .
راوی: ايرج منوچهري
*** روزهاي آخر عمليات بدر کار سخت شد. عراقيها فشار آوردند و تعداد زيادي شهيد و مجروح داديم . بچهها راه برگشت نداشتند. دشمن قايقها را زد و راه بسته شد. عدهاي روحيه ي خودشان را از دست دادند. در چنين شرايطي اسلحه را برداشت و با فرياد يا مهدي (عج) بچه ها را تحريک کرد.
چنان وضعيتي به وجود آورد که همه دست به دست هم دادند و جلوي دشمن ايستادند. حسين با چهره اي برافروخته اين طرف و آن طرف ميدويد و بچهها را به مقاومت تشويق مي کرد. چنان بي پروا در ميان گلوله و ترکش مي دويد که هر لحظه انتظار شهادت او را ميکشيديم . روزبعد پشت خط ديدمش .تعجب کردم که چگونه از آن معرکه جان سالم به در برده.
راوی: منصور ايرانمنش
منبع: کتاب زنجیرها
شهید غلامحسین خزاعی در 20 اردیبهشت سال 1345 در شهرستان راور متولد شد. در تابستان 1260 برای نخستینبار به جبهه رفت. نماز و مناجات و اشكهای حسین را هنوز، همسنگرانش به خاطر دارند. غلامحسین خزاعی، بهمن ماه سال 1362، تحصیلات متوسطه را رها كرد و روح بیقرار عاشقاش را برای همیشه به جبهه برد و سرانجام در عملیات والفجر 8 به شهادت رسید.
پایان پیام/
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۱
عاشق اش