خاطرات واحد تخریب لشکر ثارالله:
نوید شاهد- فرمانده لشكر(حاج قاسم) از شكاف به وجود آمده در پل كانال زوجي راضي نبود. احتمال مي داد عراقي ها بتوانند از آن شكاف به مواضع ما نفوذ كنند. از ما خواست يك بار ديگر پل را منفجر كنيم.
به گزارش نوید شاهد کرمان، خاطراتی از رزمندگان واحد تخریب لشکر 41ثارالله در دوران دفاع مقدس را مرور می کنیم:

حاج قاسم فرمان انفجار پل را صادر کرد

***نزديک عمليات کربلاي4 بود. سعي مي كرديم زمان عمليات مخفي بماند. يک روز مهدي حسن زاده گفت: «من مي دانم عمليات چه موقع انجام مي شود.»پرسيدم:« چه موقع انجام مي شود؟» پاسخ داد: «امشب يا فردا شب.» تعجب کردم، با عصبانيت فرياد زدم:«از کجا مي داني؟ چه کسي گفت؟» با چهره اي خندان گفت: «هيچ کس نگفت. از نمازهاي شبي که بچه ها مي‌خوانند، متوجه شدم. همه نماز شب مي خوانند و با گريه هم مي‌خوانند.»    

***قايق داخل نهر دچار حريق شده بود و چون باك آن پر از بنزين بود، كسي جرأت نزديك شدن به قايق را نداشت. هر لحظه ممكن بود آتش به باك سرايت كند و با منفجر شدن بنزين، شعله هاي آتش قايق هاي سالم را نيز دربربگيرد. در حالي که همه نظاره گر اين صحنه بوديم، ناگهان مرتضي اقبالي  به ميان آب پريد. شناکنان خودش را به قايق شعله ور رساند و از آن بالا رفت. شيلنگ بنزين باک را جدا کرد. باک را برداشت و به طرف ساحل انداخت. به زحمت قايق را از آنجا دور کرد. شجاعت ايشان بي نظير و ديدني بود.    

***فرمانده لشكر(حاج قاسم) از شكاف به وجود آمده در پل كانال زوجي راضي نبود. احتمال مي داد عراقي ها بتوانند از آن شكاف به مواضع ما نفوذ كنند. از ما خواست يك بار ديگر پل را منفجر كنيم. تصميم گرفتيم تعدادي مين 19 M را به هم متصل كرده، روي آب شناور كنيم و داخل لوله هاي پايه پل بفرستيم. تعدادي مين را در جليقه‌ي نجات بستيم. با فتيله‌ي انفجاری آن ها را به هم متصل كرديم. به اتفاق حسين شاهرخ آبادي لباس غواصي پوشيديم و حركت كرديم. سينه خيز جلو رفتيم و مين ها را درون پايه فرستاديم. حسين آتش زنه را به سر فتيله زد و چاشني را به فتيله انفجاري وصل كـرد. براي خالي كردن خط به پشت خاكريز رفتم. لحظه اي بعد چنان انفجار مهيبي روي داد كه خط تا سي دقيقه در سكوت كامل فرو رفت. 
   
منبع: کتاب «انفجار دژ»

پایان پیام/
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده