«به رنگ خدا» روایت همسر شهید "عبدالمهدی مغفوری"
به گزارش نوید شاهد کرمان، کتاب «به رنگ خدا» روایت همسر شهید "عبدالمهدی مغفوری" از این شهید والامقام است که مصاحبه و تحقیق توسط «فهیمه طاهری گوکی» انجام و «سیده زهرا علمدار» نگارش آن را بر عهده داشته است.
این کتاب روایت همسر شهید "عبدالمهدی مغفوری" از شهید "عبدالمهدی مغفوری" از شهدای شاخص لشکر 41 ثارالله در دوران دفاع مقدس است که با تیراژ 1500 نسخه، ۱۸۳ صفحه و با قیمت 36 هزار تومان توسط انتشارات کنگره شهدای استان کرمان به چاپ رسیده است.
در بخش هایی از این کتاب آمده است:
برای خرید بچه ها را بیرون برد، تا برایشان کفش بخرد. فروشنده کفش اسپرتی آورد که رویه ی کفش با حروف انگلیسی نقاشی شده بود. با تعاریفی که فروشنده کرد، گفتم: مهدی اینها کفش های خوبی هستند، جنس خوبی هم دارند، گفت: «نه روی این کفش ها انگلیسی نوشته شده». گفتم: «خب انگلیسی نوشته شده باشد، ایرانی هستند خارجی که نیستند، گفت: «نه خانم جان ! تبلیغ بیگانه است، نباید این جور کفشی برای بچه ها خرید کفش اسپرتی خرید که نشانه ای از فرهنگ بیگانه نداشته باشد.»
بعد از دید و بازدید دوستانش فهمیدم عید آن سال هم به رسم سال پیش به کارکنان سپاه یک سکه تمام بهار آزادی عیدی داده اند، پرسیدم: «مهدی امسال عیدی سکه دادند»؟ گفت: آره. گفتم: خانم ها می گویند دو سه سالی هست که سکه عیدی می دهند.»
گفت: «آره»، گفتم: «کو؟ گفت: دادم برای جبهه های جنگ. گفتم: حداقل به ما هم نشون می دادی، ما هم قیافه ی سکه را ببینیم، بعد به جبهه اهدا می کردی. گفت: «نه خانم جان ! برق سکه ی دنیا فريبت میده، ممکنه دست و دلت بلرزه، نتوانی دل بکنی، نبینی بهتره.»
وقتی با هم بیرون می رفتیم، می گفت: «چادرت را طوری بگیر که نیاز نباشه تو کوچه باز کنی، دوباره رویت را بگیری، لباس زن را مورد نامحرم نباید ببینه. برای پوشیدن جوراب هم دقت داشت. طبق عادت جوراب ضخیم می پوشیدم . اگر جوراب نازک و پانما بود، تذكر می داد. یک بار که سوار ماشین شدم ؛ گفت: «اینها جورابند پوشیدی؟ گفتم: مگه چطورند؟ گفت: «نازکند، گفتم: نه نازک نیستند. باید دقت کنی تا پای زیر جوراب را ببینی! گفت: «اگر می خواهی همراه من بیرون بیایی با جوراب ضخیم تر می پوشی یا دو جفت جوراب باهم بپوشی - با وجود آنکه جوراب ها نازک نبودند، رفتم یک جفت جوراب دیگه پوشیدم.»
پایان پیام/