آلبوم تصاویر و زندگینامه شهدای انقلاب اسلامی استان کرمان
به گزارش نوید شاهد کرمان ، استان کرمان در زمان انقلاب ۲۳ شهید تقدیم نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران کرده است که همزمان با ایام الله دهه فجر و به یاد این شهدای گرانقدر مروری بر زندگینامه آن ها خواهیم داشت .
نام: اکبر
نام خانوادگی:مقیمی
نام پدر: علی
سال تولد:۱۳۲۶
محل تولد:رفسنجان – روستای فتح آباد
تاریخ شهادت :۱۳۵۷/۱۰/۱۰
محل شهادت: رفسنجان
تحصیلات: پنجم ابتدایی
وضعیت تاهل: متاهل
شغل: کارگر
مزار شهید: رفسنجان
زندگینامه :شهید اکبر مقیمی سال ۱۳۲۶ در روستای کریم آباد رفسنجان دیده به جهان گشود. در سن هشت سالگی پدرخود را از دست داد و پس از مرگ پدر و از دست دادن سرپرست، زندگی بر خانواده سخت شد، اکبرکه تا کلاس ششم درس خوانده بود برای کمک به مادر وخواهران و برادرانش تحصیل را رها و در کورههای آجر پزی مشغول به کار گردید.. با آنکه کار در کوره سخت و طاقت فرسا بود، ولی او با احساس مسئولیتی که داشت خم به ابرو نمیآورد و با کمال محبت به مادرش کمک میکرد. از همان زمان کودکی خواندن قرآن را کاملا یاد گرفته بودو به نماز ومسائل مذهبی علاقه زیادی داشت. زندگی سخت وبدون امکانات آن زمان همراه با جور و ستم اربابهای ظالم، وی را با طعم تلخ ظلم و ستم آشنا کرد و زمزمههای مبارزه با حکومت ظلم و جور، آتشفشان وجود جوانانی همچون او که با گوشت و پوست خود ستم و محرومیت را لمس کرده بودند، فوران کرد و همگام با سایر مردم در عرصه مبارزات بصورت جدی حاضر شد. در سال ۱۳۵۳ با دختر یکی از اقوام ازدواج کرد و ثمره این ازدواج دو دختر بود. او علاقه خاصی به امام امت داشت و قبل از انقلاب رساله امام خمینی ره را مطالعه میکرد، و از ایشان تقلید میکرد.
سرانجام روز دهم دی ماه ۱۳۵۷ هنگامی که در تظاهرات مردم رفسنجان علیه رژیم پهلوی شرکت کرده بود مورد اصابت گلوله ماموران رژیم پهلوی قرارگرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
آخرین خاطرۀ همسرقبل از شهادت شهید: آن روز هم مثل روزهای دیگر غسل شهادت کرد و وضوگرفت و آماده رفتن به راهپیمایی شد. بچه هایش را درآغوش گرفت و وصیت خود را به زبان آورد:اگر در این راه شهادت نصیبم گشت، بچه هایم را طوری تربیت نما که تا آخر عمر در خط انقلاب باشند و از آن حمایت نمایند. به شهید گفتم:امروز دلم طوری دیگر گواهی میدهد، سخت نگرانم، ساعتی صبر کن تا این نگرانی تمام شود. ولی وی خداحافظی کرد و رفت تا هرچه زودتر خود را به سیل خروشان مردم ستمدیده برساند و از حق آنها دفاع کند.
روحش شاد / یادش گرامی
نام و نام خانوادگی:حسن توکلی زاده
نام پدر:احمد سال تولد:۱۳۴۲
محل تولد: قم تاریخ شهادت:۱۳۵۷/۹/۱۷
محل شهادت: راور
تحصیلات: حوزوی
وضعیت تاهل: مجرد
شغل: طلبه
مزار شهید: کرمان
زندگینامه :درسال ۱۳۴۲ در قم در خانوادهای روحانی واصیل به دنیا آمد. پدرش مرحوم حجت الاسلام والمسلمین توکلی که منتظراین مولودبود، نامش را حسن گذاشت. گویا میدانست که خلقیات و روحیات و رفتار اوهم مثل هم نامش امام حسن (ع)، خواهد شد. بدیهی است درخانوادهای که باقرآن وحدیث معنویت انس دارد وصدای قرآنش و ذکر ویاد خاندان عصمت و طهارت، آرام بخش اعضای آن است باید چنین فرزندی تربیت شود.
حسن درسال ۱۳۵۷ بعد از طی دوره راهنمایی، وارد حوزه علمیه کرمان شد. وضعیت جدید او، با اوج گیری انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) همراه ومصادف شد. بلوغ او باحرکات خروشان مردم مسلمان صورت گرفت و توان و قدرت خودرا برای بیداری مردم بکار گرفت. او خودش را درهر کاری سهیم میدانست و حضور فعال و ثمر بخش داشت. میخواست نمادی از یک جوان مسلمان و متعهد باشد و رفتار و منش او برای دیگران الگو باشد. از این رو وقتی شنید که در دهه اول محرم قرار است نمایشنامهای به نام "خون "در مسجدجامع راور اجرا شود، پیشقدم گردید و تا آخرین ساعات پروانه واردراجرای آن کوشید.
این نمایشنامه رنگ خون و لذت خون دادن در راه حق را به همه نشان داد. دقایقی از پایان نمایشنامه نگذشته بود که شعار (مرگ بر شاه) مسجد جامع راور را فرا گرفت. آنروز هشتم محرم سال ۱۳۵۷ بود. شور انقلابی سرتا سرکشور را فرا گرفته بودو نظامیان درآماده باش به سر میبردند، ناگهان صدای تیراندازی از بیرون مسجد شنیده شد، خبر دادند که حسن توکلی مورد اصابت گلوله قرار گرفته است. بدن نیمه جانش را به صحن مسجد جامع آورند. پدر کنارش آمد، خون از بدنش میرفت و سنگ فرش مسجد را قرمز کرده بود. ناگهان احساس کرد سرش روی دامن پدر است، چشمهایش را باز کرد، با نگاهی پر معنا و هدف دار پدر را مخاطب قرار داد و گفت: (اگر من رفتم، کار زینبی کنی). پدر منظور او رافهمیدکه فقط پدر جوان ازدست داده نیست، پدری است که رسالت پیام رسانی بر دوش دارد و بایدخود را آماده کند. بدن تیر خورده حسن را به شهرکرمان منتقل کردند. خبر آن در شهر پیچید.
مراسم عزا داری امام حسین (ع) در روز عاشورا، حال و هوای دیگری به خود گرفت. همه برای شفای اودست به دعابرداشتند. اما گویا عاشورای ۱۳۵۷ کرمان میبایست به گونه دیگری برگزارشود. هنگام اذان صبح روز عاشورا، در حالی که پدربربالین بدن فرزندبود، روح از بدن حسن توکلی پروازکرد وبه خیل یاران شهید حضرت اباعبدالله الحسین پیوست. به مادر خبر شهادت فرزند رادادند، او تعبیرخواب خودش را یافته بود: فرزندش درباغی باامام حسین) ع) است و صحبت میکند.پیکر پاک ومطهر شهید حسن توکلی در روز عاشورای سال ۵۷ بروی دستان مردم عزادار کرمان تشییع در محل گلزار شهدا به خاک سپرده شد.
روحش شاد / یادش گرامی
نام: محمد حسن
نام خانوادگی: فدایی قطبی
نام پدر: محمد هاشم
سال تولد: ۱۳۳۳
تاریخ شهادت: ۱۳ / ۹/ ۱۳۵۷
محل شهادت: جوپار
زندگینامه : مجاهدشهید محمد حسن فدایی قطبی فرزند محمد هاشم درشهریورماه ۱۳۳۳ شمسی مطابق بامحرم سال ۱۳۷۶ هجری قمری دریک خانواده روحانی درجوپاراز توابع شهر کرمان متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در یکی ازدبستانهای جوپار که بعدها بنام خودش نامگذاری شد ، گذراند ودرسال ۱۳۵۴ موفق به اخذ مدرک فوق دیپلم مکانیک نائل شد ، و سپس برای گذراندن دورۀ سربازی به خدمت نظام رفت، آخرین روزهای سربازی شهید مقارن با فرمان امام خمینی ره مبنی بر ترک سرباز خانهها بود، نامبرده فرمان امام را اجابت و با ترک پادگان از اصفهان به کرمان برگشت وبه حضورپر شور در تظاهرات ومحافل مذهبی پرداخت.
درصبح روزدوشنبه ۱۳۵۷/۹/۱۳مطابق باسوم محرم ۱۳۹۹ مقابل مسجدو منزل شهید، یکی از مزدوران رژیم بوسیله بلند گو اقدام به توهین به امام و حرکت انقلابی مردم کردکه با عکس العمل محمد حسن فدایی مواجه میشود، این دفاع از حریم امام و انقلاب ، جزایی جز شهادت نمیتوانست داشته باشد و بدینگونه یکی دیگر از جوانان این مرزو بوم بانثار جان خود، راه پر فراز و نشیب حرکت انقالب را هموارتر کرد.
روحش شاد / یادش گرامی
نام: حسن
نام خانوادگی:قدیری
نام پدر: جواد
سال تولد:۱۳۳۹
محل تولد:انار (رفسنجان)
تاریخ شهادت:۱۸/۹/۱۳۵۷
محل شهادت: انار (رفسنجان)
تحصیالت: چهارم متوسطه
وضعیت تاهل: مجرد
شغل: دانش آموز
مزار شهید: کرمان (شهرستان انار)
زندگینامه:شهیدحسن قدیری فرزندجواد در سال ۱۳۳۹ در انار در خانوادهای مذهبی و متدین بدنیا آمد. حسن از اول کودکی پسری شایسته و متعهدبه مذهب اسلام بود و در ضمن درس خواندن در کار کشاورزی هم مشغول بود، تا کمک خرج خانواده باشد. اویک مرتبه در کشکوئیه گرفتار دژ خیمان پهلوی گردید و پس از زجر و شکنجههای فراوان آزادگردید تا اینکه درسال ۱۳۵۷ که مبارزات قهرمانانه ملت ایران به رهبری امام خمینی شکل تازهای بخود گرفت او نیز همراه برادران خود جهت هرچه با شکوهتر برگزار نمودن تظاهرات علیه رژیم پهلوی عازم نوق بود که سرانجام در ساعت ۹ صبح در ۶ کیلو متری انار توسط عمال شاه به شهادت رسید و عجیب اینکه موقع شهادت تمام آثار شکنجه روی بدن وی باقی بود.
نام: حمید
نام خانوادگی:نامجو باغینی
نام پدر: قوام
سال تولد: ۱۳۳۹
تاریخ شهادت: ۲۴ / ۹/ ۱۳۵۷
محل شهادت: کرمان (مسجد امام)
مزار شهید: کرمان
زندگینامه : شهید حمید نامجو در سال ۱۳۳۹ در روستای باغین از توابع کرمان دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان اربابزاده ، دوره راهنمایی را در مدرسه فروغ که هم اکنون بنام شهید نامگذاری شده و دبیرستان را در مدرسه شریعتی به پایان رساند. سپس به دانشسرای مقدماتی رفت و بعد در مهر ماه ۱۳۵۷ به استخدام آموزش و پرورش درآمد.
یک روز ساواکی ها از ورود او به مسجد جامع ممانعت کردند او را دستگیر نموند آخر شب که اورا آزاد کردند و به خانه آمد در حالیکه تمام بدنش زیر ضربات عوامل ژریم سیاه و کبود شده بود میگفت به خاطر خداست ، من دو رکعت نمازی که در زندان خواندم خیلی برایم لذت بخش بود . و سرانجام در ۲۴ آذر ۱۳۵۷ مردم جهت راهپیمایی به سمت مزار شهدا بخاطر گرامیداشت شهید حسن توکلی در مسجد امام گرد آمده بودند. چند لحظه بعد از حرکت مردم ماموران رژیم به سوی مردم آتش گشوند و نزدیک ۲۰ نفر ازجمله حمید مورد اصابت گلوله قرار گرفتند و ۳ نفر شهیدشدند حمید به بیمارستان راضیه فیروز کرمان منتقل گردید و پس از چند روز به خیل شهدای انقلاب پیوست.
روحش شاد / یادش گرامی
نام: خلیل
نام خانوادگی:اصغری
نام پدر: درویش
سال تولد: ۱۳۳۰
تاریخ شهادت: ۲۲ / ۹/ ۱۳۵۷
محل شهادت: کرمان(شهرستان سیرجان)
مزار شهید: نی ریزفارس
زندگینامه : شهید خلیل اصغری در سال ۱۳۳۰ در شهر نی ریز فارس در خانواده مذهبی و خدا جوی چشم به جهان فانی گشود . از ۱۷ سالگی جهت کار در شهرستان سیرجان آمد و به کار ساختمانی پرداخت با اینکه تحصیلاتی نداشت اما جانش بانور معرفت و ایمان روشن گشت و از نظر اخلاص نمونه بود و اما با شروع حرکت انقلاب اسلامی به صف انقلابیون پیوست و مبارزه ای بی امان را با دشمنان دین و ملت آغاز کرد .در راهپیمایی ها شرکت فعال داشت و چندین بار تحت تعقیب قرار گرفت تا اینکه در ۲۲ آذر ۱۳۵۷ که پایه های پوسیده حکومت ستمگر پهلوی به لرزه در آمد و در گرما گرم انقلابی که همه ایران را فرا گرفته بود در هنگامی که مردم سیرجان درمقابل مسجدجامع ندای الله اکبر را سر می دادند قلب مطمئنش هدف تیر مزدوران شاه قرار گرفت ودر ۲۷ سالگی مرغ جان پاکش به سوی معبود پر کشید وبه خیل عاشقان خدا و شهیدان انقلاب پیوست .
خلاصه ای از وصیت نامه شهید:
(دراول هر کار امام را دعا کنید و اتحاد خود را حفظ نمائید ، تا دشمنان دین و انقلاب نتوانند بر ما مسلط شوند.)
روحش شاد / یادش گرامی
نام و نام خانوادگی:حمید سام پور
فرزند: ماشاالله
محل تولد : کرمان
تاریخ تولد : ۱۳۴۱/۳/۱۴
تاریخ شهادت: ۱۳۵۷
محل شهادت : کرمان
زندگینامه : شهید حمید سام نژاد متولد چهاردهم خرداد ۱۳۴۱، در شهرستان کرمان چشم به جهان گشود. پدرشماشاءالله،شاغل آموزشوپرورش بود و مادرش صدیقه نامداشت. او تا دوم متوسطه درس خواند. سپس دوم اسفند ۱۳۵۷، در بندرعباس بر اثر شکنجه رژیم طاغوت به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
روحش شاد ، یادش گرامی
نام: سید حسین
نام خانوادگی: حسینی گوگی
نام پدر: سید احمد
سال تولد: ۱۳۳۴
تاریخ شهادت: ۲۴ / ۹/ ۱۳۵۷
محل شهادت: کرمان (مسجدامام)
مزار شهید: کرمان
زندگینامه : شهید بزرگوار سید حسین حسینی در سال ۱۳۳۴ متولد شد . ایشان تحصیات خودرا تا پنجم ابتدایی ادامه داد و به علت اوضاع بد اقتصادی خانواده ترک تحصیل نموده و کمک خرج خانواده شد . وی فردی مبارز و مذهبی بود همیشه در مجالس مذهبی و تظاهرات و مبارزات انقلابی شرکت می نمود و در مقابل ستمگران به هر نحوی که بود ایستادگی می کرد . همچنین او به دین و مذهب اهمیت زیادی می داد مثلا همیشه به خواندن نماز اول وقت سفارش می نمود. تا اینکه در تاریخ ۲۴ / ۹/ ۵۷ در واقعه مسجد امام کرمان مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
شهید معظم قبل از عزیمت به مسجد وضو گرفته دو رکعت نماز خواند و برادر و پسر خاله اش که همراهش بودند می گوید امروز به دلم اثر کرده که من شهید می شوم.
روحش شاد / یادش گرامی
نام: سیّد محمود
نام خانوادگی: سیّد رضایی
نام پدر: عبدالله
سال تولد:۱۳۰۰
محل تولد: جوشان
محل شهادت:جوشان
تحصیلات:بیسواد
وضعیت تاهل:متاهل
شغل:کشاورز
مزار شهید:جوشان
زندگینامه:شهید سید محمود سید رضایی فرزند عبدالله در سال ۱۳۰۰ درجوشان کرمان به دنیا آمد. بعلت عدم وجود امکانات تحصیلی نتواست درس بخواند، برای تامین زندگی ازهمان ابتدا به کشاورزی پرداخت و تازمان شهادت هم کشاورزی میکرد. او فردی مومن بود و، چون در یک خانواده مذهبی رشد کرده بود به ائمه اطهار علاقه مند بوده و عشق میورزید. روح پاک اوباشروع انقلاب نتوانست آرام باشدو بااشتیاق در فعالیتهای انقلابی شرکت میجست. درزمان تبعید حضرت امام(ره) اعلامیه های آن رهبر فقیه را که توسط روحانی ده به روستا آورده میشد به مردم میرساند، با مردم صحبت میکردو آنها را نسبت به ظلم وستم پهلوی آگاه کرده و به مبارزه دعوت میکرد به همین دلیل چندین با ر افراد پاسگاه وچماق به دستان رژیم تصمیم گرفتند اورا از بین ببرند و سرانجام مقصود شوم خود را در تاریخ ۱۳۵۷/۹/۲۸در جریان تظاهرات مردم جوشان عملی و این روستایی آگاه و متعهد را به شهادت رساندند. از این شهید بزرگوار چهار فرزند به یادگار مانده است.
روحش شاد / یادش گرامی
نام: غلامرضا
نام خانوادگی: یزدان شناس
نام پدر: محمد
سال تولد: ۱۳۳۵
تاریخ شهادت: ۲۶ / ۷/ ۱۳۵۷
محل شهادت: مسجد جامع کرمان
مزار شهید: ماهان
زندگینامه : شهید غلامرضا یزدان شناس درسال ۱۳۳۵ در شهر ماهان کرمان متولدشد . تحصیلات خود را تا سوم راهنمایی ادامه داد وبعد از آن ترک تحصیل کرد و به شغل آزاد روی آورد. مدتی بعد درکارخانه سیمان مشغول به کار شد و با خواهر یکی از همکارانش ازدواج کرد.
همزمان باشروع انقلاب درتظاهرات و راهپیمائی ها جهت نابودی رژیم شرکت میکرد و درمقابل اعتراض خانواده اش می گفت : (اگر انقلاب نکنیم پس چه کسی این کار را انجام دهد، شما هیچ ناراحت نباشید خون من از خون دیگران رنگین تر نیست)و تا میتوانست در آگاهی دادن به خانواده م کوشید.
سرانجام درفاجعه آتش سوزی مسجدجامع زیر ضربات چماق داران رژیم ازپای درآمدو به آرزوی دیرینه اش رسید و وظیفه خطیر خود را در مقابل اسلام و انقلاب به نحو احسنت انجام داد .از شهید تنها یک دختر به یادگار مانده است.
روحش شاد / یادش گرامی
نام:فرامرز
نام خانوادگی:دادبین
نام پدر: قاسم
سال تولد:۱۳۳۰
محل تولد:کرمان
محل شهادت:مسجدامام
تحصیلات: مهندسی مکانیک
وضعیت تاهل:متاهل
شغل:معلم
مزار شهید:کرمان
زندگینامه : شهیدفرامرز دادبین در سال 1330در کرمان به دنیا آمد.چهارمین فرزند،وسومین پسرخانواده بود.هوش ودرایت و مهربانی، او را در کودکی زبانزد فامیل بود . او ازدوران نوجوانی به مکانیکی علاقه مند بود و از این طریق مخارج تحصیل خود را تامین می کرد. پس از گرفتن مدرک دیپلم ، وارد دانشکده ی علم وصنعت تهران شد و در رشته ی مکانیک به تحصیل پرداخت. فعالیت های سیاسی خود را بر ضد رژیم از همین زمان آغاز کرد. دردانشگاه به پخش اعلامیه ها و متن سخنرانی های امام پرداخت و در تحریک و آگاه سازی قشردانشجو علیه رژیم نقش قابل توجهی را ایفا کرد. از طرف دیگر با رساندن این اعلامیه ها و سخنرانی ها و اطلاعات مربوط به تظاهرات های مردمی تهران، در روشن سازی افکار مردم کرمان وهمچنین هدایت حرکت های مردمی در این استان نقش غیر قابل انکاری داشت. پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه ، به فعالیت های سیاسی خود در کرمان ادامه داد و در تظاهرات ها شرکت فعالانه ای داشت.
در سال ۱۳۵۷ و در اوج درگیری های مردمی با رژیم پهلوی ، جلسه ی سخنرانی در مسجد جامع کرمان ترتیب داده شد. رژیم که از عواقب چنین سخنرانی هایی به خوبی مطلع بود، با نیروهایی که از قبل بر پشت بام و اطراف مسجد مستقر کرده بود، به مردم حمله کرد. درگیری بین مردم و نیروهای رژیم به وجود آمد ، با شدت گرفتن درگیری مردم وارد شبستان های مسجد شدند. رژیم که از قبل برنامه ریزی کرده بود، با گاز اشک آور مردم را وادار به خروج از مسجد کرد. مردم از در پشتی مسجد که در واقع تنها راه فرار بود،خارج شدند؛ اما در آنجا نیز با کتک های نیروهای رژیم مواجه شدند.
ساواک از دو طرف با چوب و چماغ به جان مردم افتاد و از طرفی اقدام به خارج کردن چادرهای زنان داخل مسجد کرد. مردمی که با تحمل ضربه های فراوان از مسجد خارج شده بودند دو مرتبه همان کتک ها را تحمل کردند تا به نجات خواهران، مادران و همسران خود بشتابند . روز سختی بود. مسجد جامع کرمان شاهد زخمی شدن ده ها نفر از مردمی بود که می خواستند فریاد اعتراض آمیز خود را به گوش دولت برسانند. شهید فرامرز دادبین در این اقدام رژیم نیز نتوانست مانع مردم شود. درست یک ماه بعد از این ماجرا در روز 24آذر مردم به بهانه ی مراسم هفتمین روز شهادت یکی از شهدا در مسجد امام جمع شدند. همه می دانستند که این گونه مراسم ها زمینه ای برای تظاهرات ها و حرکت های بزرگتر است . رژیم که مثل همیشه خطر را احساس کرده بود با گاز اشک آور به استقبال مردم رفت. درگیری بین مردم و نیروهای رژیم شروع شد. اصرار برای داخل کردن مردم به شبستان ها ی مسجد بی فایده بود.مردم دیگر فریب نمی خوردند آنها یک بار این کار را انجام داده بودند و نتیجه اش را دیده بودند. هرکس با هر چه می توانست به نیروهای ساواک حمله می کرد. در این درگیری یکی از نیروهای ساواک با کلت به یکی از مردم که مشغول سنگ پرتاب کردن بود حمله برد و او را زخمی کرد.مردم برای کمک به سمت او رفتند. مهندس ناصر دادبین که از اعضا ثابت این گونه تظاهرات ها و مراسم ها بود، فرد زخمی را سوار ماشین کرد تا به بیمارستان برساند. در همین حین تیری به سمت مهندس شلیک شد و قلب او را مورد هدف قرار داد . یکی از دوستان اوکه دیگرتحملش را از دست داده بود، فریاد اعتراض آمیزی سر داد؛ اما پاسخ او گلوله ای بود که به سمتش شلیک شد.در آن حادثه علاوه بر مهندس ناصر دادبین سه نفر دیگر به شهادت رسیدند. مراسم تشییع پیکراین شهیدان خود تظاهرات دیگری را رقم زد و شور دیگری در مردم آفرید.
مهندس ناصر دادبین با شور انقالبی و تعهدی که نسبت به انقلاب و اسلام احساس می کرد ، وارد صحنه ی سیاست شد.وی شیفته امام و پیرو راستین ایشان بود. وی در 24آذر سال 1357 در حالی دعوت حق را لبیک گفت که تنها چند ماه از به ثمر رسیدن درخت انقالب باقی مانده بود. بعدها فرزندان و خانواده ی او راهش را ادامه دادند. چنان که در عملیات بیت المقدس فرزند برادر او در حالی که 15 سال بیشتر نداشت، به عمویش پیوست و راهش را جاودانه ساخت.
روحش شاد / یادش گرامی
نام: سید محمد رضا
نام خانوادگی: میر افضلی
نام پدر: سید جلال
سال تولد:۱۳۳۳
محل تولد:رفسجان
تاریخ شهادت: ۱۳۵۷/۹/۱۸
محل شهادت: رفسنجان
تحصیلات : دیپلم
وضعیت تاهل: متاهل
شغل: پیمانکار
مزار شهید: رفسنجان
زندگینامه : شهید محمد رضا میر افضلی فرزند سید جلال در سال ۱۳۳۳ درخانوادهای مذهبی پا به عرصه حیات گذاشت. ازهمان اوایل جوانی علاقه زیادی به برنامههای مذهبی داشت. شروع انقلاب وی را به مجالس سخنرانی و شرکت در محافل و تظاهرات علیه رژیم کشاند. درهر مراسمی که برضدحکومت تشکیل میشد شرکت و شعارمرگ بر شاه را با صدای بلند تکرار میکرد. از ویژگیهای اخالقی شهید، اهمیت به مسئله نماز وحجاب بود. تمام برخوردهایش برای اطرافیان درس عبرت بود. در هیچکدام از نمازها یش نبود که با چشمان گریان سراز سجده بر ندارد؛ وقتی علت را که میپرسیدند میگفت:انسان باید همیشه در حال استغاثه باشد، شاید که مرتکب گناه شده باشد.
حضور در فعالیتهای انقلابی از جمله شرکت در آتش زدن مغازه مشروب فروشی در رفسنجان، حضور در مراسم جشن نیمه شعبان سال ۱۳۵۶ ،در مسجد جامع رفسنجان ، که در آن مراسم نمایشنامه حجر بن عدی اجراشده و با تیراندازی ماموران رژیم، حسین انصاری اولین شهید رفسنجان به شهادت رسید، موجب شناسایی وی توسط ماموران رژیم گردیده وچندین بار از طرف ساواک به خانواده وی اخطار داده شد که فرزندشان در لیست خرابکاران قرار گرفته است. ولی این امر مانع از ادامه فعالیتهای وی نگشت. سرانجام، روزاول آذر ماه ۱۳۵۷ در حالیکه بیست وچهار بهار از عمر پر برکتش میگذشت در صف تظاهرات مردم رفسنجان شناسایی و از فاصله کم توسط یکی ازسرسپردگان رژیم پهلوی مورد اصابت تیر قرارگرفته و به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
روحش شاد/ یادش گرامی
نام: محمود
نام خانوادگی:انارکی
نام پدر: محمد
سال تولد: ۱۳۴۲
تاریخ شهادت: ۱۸ / ۹/ ۵۷
محل شهادت: رفسجان – جاده نوق
مزار شهید: انار
زندگینامه : شهید محمود انارکی فرزندمحمد در سال ۱۳۴۲ در کرج در خانوادهای متدین و متعهد دیده به جهان گشود. درسن چهار سالگی همراه خانواده اش از کرج به وطن اصلی خود انار(رفسنجان) آمد. تحصیلات ابتدایی را دردبستان رحمانی وراهنمایی را درمدرسه خیام با موفقیت به پایان رساند ، ودوران دبیرستان وی مصادف با حوادث انقلاب شد.
او حضور در این عرصه را بر ادامه تحصیل ترجیح داد. محمود ازدوران کودکی فردی باایمان و کنجکاو بود و همین خصوصیت وی باعث شد که نسبت به حوادث و اتفاقات اطراف خودبی تفاوت نباشد. ظلم و بی عدالتی موجود در جامعه اورا برای حضور بیشتر در اعتراضات و فعالیتهای انقلابی ترغیب میکرد. محمود دانش آموز سال سوم دبیرستان باعدهای ازهمفکران خود به فعالیت پرداخت و ازهرکوششی برای تضعیف رژیم امریکایی شاه فرو گذار نمیکرد. شبها با نوشتن شعاربرروی دیوارها و پخش اعلامیه و روزها با شرکت در تظاهرات در شهر کوچک انار و اطراف، کار خود را شروع کرد. اول محرم سال ۱۳۹۹ هجری قمری برابر با آذرماه ۱۳۵۷ که تظاهرات بعد وسیع تری به خودگرفت، حالت دگرگونی محمود هم بیشترشد. تا سرانجام در هشتم محرم آذر ماه ساعت ۸ صبح در ۶ کیلو متری شهرستان انار بر اثر اصابت گلوله توسط دژخیمان پهلوی، جان خودرا فدای اسلام و امام کرده و به آرزوی دیرینه خود که همانا شهادت در راه معبودش بود میرسد.
مزارش درجوار امامزاده محمد صالح (ع) شهرستان انار واقع است.
روحش شاد /یادش گرامی
نام: محمد حسین
نام خانوادگی: انصاری
نام پدر: محمد علی
سال تولد: ۱۳۴۰
تاریخ شهادت: ۳۰ / ۴/ ۱۳۵۷
محل شهادت: رفسنجان
مزار شهید: علی آباد نوق
زندگینامه : شهید محمد حسین انصاری در سال ۱۳۴۰ در خانواده ای مذهبی و روحانی پا به عرصه وجود نهاد. نام او را محمد حسین گذاشتند او از همان کودکی دارای اخلاق نیکو و خدا پسندانه ای بود،و تلاش می کرد همزمان بادرس خواندن درکارهانیز به بزرگترها کمک کند.
او دوستدار اهل بیت بود و از همان اوان نوجوانی روحیات مبارزه طلبی و ظلم ستیزی داشت ودر حین تحصیل نسبت به خط امام خمینی و مبارزات سیاسی ایشان آشنا گردید و شروع به مبارزه کرد.
همزمان با تظاهرات مردمی امت خداجوی رفسنجان در شب نیمه شعبان سال ۵۷ در حال شعار دادن برعلیه شاه خائن توسط عمال پهلوی به درجه رفیع شهادت نائل گردید او اولین دانش آموز و اولین شهید خطه رفسنجان می باشد.
روحش شاد / یادش گرامی
نام: مسعود
نام خانوادگی:ستوده نیا
نام پدر: محمد علی
سال تولد:۱۳۲۴
محل تولد: سیرجان
تاریخ شهادت : ۱۳۴۲/۱۵/۳
محل شهادت: شیراز
تحصیالت: ششم ابتدایی
وضعیت تاهل: مجرد
شغل: کفاش
مزار شهید: شیراز
نام: محمدمهدی
نام خانوادگی:نخعی
نام پدر: ماشااللّه
سال تولد: ۱۳۳۲
تاریخ شهادت: ۲۱ / ۱۱ / ۱۳۵۷
محل شهادت: رفسنجان
مزار شهید: رفسنجان
زندگینامه: شهید محمد مهدی نخعی در سال ۱۳۳۲ درخانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود از کودکی به مجالس روضه و عزاداری حضرت سیدالشهداء عشق می ورزید و درایام تحصیل دانش آموزی فعال و باهوش بود و ادب و اخلاق او الگوی دوستانش بود.
او در اکثرتظاهرات که برعلیه رژیم سفاک پهلوی که در رفسنجان برگزار می شد شرکت و علاقه زیادی به امام خمینی (ره) داشت تا اینکه در مورخه ۲۱ / ۱۱ / ۱۳۵۷ دو سارق به بانک بازرگانی مراجعه و با اسلحه کارمندان بانک راتهدید و بانک راسرقت می کنند.