شهدای همدان - صفحه 59

شهدای همدان
میعاد آسمانی

نماهنگ معرفی شهدای همدان ی متولد فصل تابستان/ 8 مرداد

سالروز تولدشان بهانه ای شد تا به دل بسپاریم یادشان را و به دیده گذاریم حرف دلشان را. با هم عهد ببندیم که امروز قاصدک های صلواتمان را به پرواز درآوریم تا هدیه ای باشد برای شادی روحشان. شادی روح شهیدان و امام شهیدان صلوات
میعاد آسمانی

نماهنگ معرفی شهدای همدان ی متولد فصل تابستان/ 7 مرداد

سالروز تولدشان بهانه ای شد تا به دل بسپاریم یادشان را و به دیده گذاریم حرف دلشان را. با هم عهد ببندیم که امروز قاصدک های صلواتمان را به پرواز درآوریم تا هدیه ای باشد برای شادی روحشان. شادی روح شهیدان و امام شهیدان صلوات
میعاد آسمانی

نماهنگ معرفی شهدای همدان ی متولد فصل تابستان/ 6 مرداد

سالروز تولدشان بهانه ای شد تا به دل بسپاریم یادشان را و به دیده گذاریم حرف دلشان را. با هم عهد ببندیم که امروز قاصدک های صلواتمان را به پرواز درآوریم تا هدیه ای باشد برای شادی روحشان. شادی روح شهیدان و امام شهیدان صلوات
میعاد آسمانی

نماهنگ معرفی شهدای همدان ی متولد فصل تابستان/ 5 مرداد

سالروز تولدشان بهانه ای شد تا به دل بسپاریم یادشان را و به دیده گذاریم حرف دلشان را. با هم عهد ببندیم که امروز قاصدک های صلواتمان را به پرواز درآوریم تا هدیه ای باشد برای شادی روحشان. شادی روح شهیدان و امام شهیدان صلوات
میعاد آسمانی

نماهنگ معرفی شهدای همدان ی متولد فصل تابستان/ 4 مرداد

سالروز تولدشان بهانه ای شد تا به دل بسپاریم یادشان را و به دیده گذاریم حرف دلشان را. با هم عهد ببندیم که امروز قاصدک های صلواتمان را به پرواز درآوریم تا هدیه ای باشد برای شادی روحشان. شادی روح شهیدان و امام شهیدان صلوات
میعاد آسمانی

نماهنگ معرفی شهدای همدان ی متولد فصل تابستان/ 3 مرداد

سالروز تولدشان بهانه ای شد تا به دل بسپاریم یادشان را و به دیده گذاریم حرف دلشان را. با هم عهد ببندیم که امروز قاصدک های صلواتمان را به پرواز درآوریم تا هدیه ای باشد برای شادی روحشان. شادی روح شهیدان و امام شهیدان صلوات
میعاد آسمانی

نماهنگ معرفی شهدای همدان ی متولد فصل تابستان/ 2 مرداد

سالروز تولدشان بهانه ای شد تا به دل بسپاریم یادشان را و به دیده گذاریم حرف دلشان را. با هم عهد ببندیم که امروز قاصدک های صلواتمان را به پرواز درآوریم تا هدیه ای باشد برای شادی روحشان. شادی روح شهیدان و امام شهیدان صلوات
میعاد آسمانی

نماهنگ معرفی شهدای همدان ی متولد فصل تابستان/ یک مرداد

سالروز تولدشان بهانه ای شد تا به دل بسپاریم یادشان را و به دیده گذاریم حرف دلشان را. با هم عهد ببندیم که امروز قاصدک های صلواتمان را به پرواز درآوریم تا هدیه ای باشد برای شادی روحشان. شادی روح شهیدان و امام شهیدان صلوات
خاطرات خانواده، دوستان و همرزمان از شهید امیر امیرگان

آخرین سفارش به خانواده

پدر و مادر عزیزم مرا ببخشید که نتوانستم برایتان فرزند خوبی باشم و خواسته های تان را برآورده کنم. انشاالله مادرجان بعد از من فقط رضای خدا را در نظر داشته باشید و همانند فاطمه زهرا سلام الله علیها غم پرور باشی در فراق من هرگز اشک نریزید فقط رضای خدا را در نظر داشته باشید و بدانید که این دنیا برای همه گذشته و می گذرد و به زودی در آن دنیا به هم میرسیم.
خاطرات خانواده، دوستان و همرزمان از شهید امیر امیرگان

آخرین سفارش

همیشه در کارهایتان خدا را در نظر داشته باشید دنیایتان را فدای آخرتتان کنید سعی کنید که موجبات خشنودی آقا امام زمان و امام خمینی را فراهم کنید سعی کنید حتما حتی برای یکبار و تا وقتی که کارایی عمرتان از دست نرفته به جبهه بیایید معنویات جبهه را ببینید.
خاطرات خانواده، دوستان و همرزمان از شهید امیر امیرگان

امیر جان، بالا نیا

سید مصطفی محمد را خیلی دوست داشت محمد نیز در سال ۱۳۶۵ به شهادت رسید فاصله سنی امیر به سید مصطفی زیاد بود ولی او را به جلسات مذهبی و قران می‌برد و امیر علاقه زیادی داشت امیر هم مثل محمد اورا داداشی صدا می‌زد
خاطرات خانواده، دوستان و همرزمان از شهید امیر امیرگان

2 تا لامپ کم داشتیم

حاج آقا به صورتم نگاه می کرد و اشک می‌ریخت حاج خانم قضیه چیه که از من پنهان کردی هیچی حاج آقا موضوع مهمی نبود که پنهان کنم یک روز برای خرید به فروشگاه ۱۵ خرداد کبوتراهنگ نزدیک پایگاه رفتم اقلام مورد نیاز را خریدم دو عدد لامپ با آن که در منزل نیازی به آن نبود هم خریداری نمودم برای روز مبادا همین.
خاطرات خانواده، دوستان و همرزمان از شهید امیر امیرگان

پرواز

دنیا دور سرم چرخید باورم نمیشد امیر چه سعادتی داشت تا به حرم پرکشید به آسمانها. سراسیمه خودم را به مسجد جامع رساندم. اعلامیه‌ها را چاپ کرده بودند از همه چیز عقب مانده بودم امیر در شش ماه راه صد ساله را طی کند
خاطرات خانواده، دوستان و همرزمان از شهید امیر امیرگان

شرم آتش

خودم نظامی بودم و می‌دانستم اگر از گروهانی تعدادی کم شوند وظیفه مسئول است که گزارش دهد نمی‌دانستم جواب چشم انتظاری های مادرش را چه بدهم. با دست روی دست گذاشتن هم خبری عایدمان نمی شد با ناراحتی مسئول تعاون سپاه گفتم فرض کنید اتفاقی برای من افتاده و می خواهید این رزمنده را صدا بزنید چگونه خبردارش می کنید؟
خاطرات خانواده، دوستان و همرزمان از شهید امیر امیرگان

شاهد شهادت

به طرف صدا نگاه کردم امیر و علی بودند همانطور که به بچه ها نگاه می کردم ناگهان هواپیمایی در ارتفاع بسیار پایین بالای سر آنها دیدم همه چیز در چند ثانیه اتفاق افتاد مات و مبهوت بودم همه جا را آتش و دود فراگرفت دقایقی بعد به طرف آنها رفتم جلوتر از آنها تعمیرگاه بود همه شهید شده بودند
خاطرات خانواده، دوستان و همرزمان از شهید امیر امیرگان

اشک های گرم

فرمانده صدایم کرد و گفت امیرگان و عباس نیا که با شما بودن کجا پناه گرفتند آنها را ندیدی گفتم حاجی نیم ساعت پیش از من خداحافظی کردند دیگر خبری ندارم پیگیری‌ها انجام شد با خبر شدیم امیرگان و عباس نیا در نزدیکی وسایل نقلیه بودن مستقیماً با راکت‌ها هدف قرار گرفتند باورم نمی‌شد.
خاطرات خانواده، دوستان و همرزمان از شهید امیر امیرگان

لغو امتحان شادم نکرد

مثل معلم و برادرانی دل سوز نکات مهم را برایم توضیح دادند تا کمی آمادگی پیدا کردم. نزدیک امتحان از من خداحافظی کردند و رفتند یک ربع نگذشته بود که صدای غرش هواپیماهای عراقی و بمب‌ها شنیده شد. هرکس در هرجا پناهی گرفت. با انفجارهای پی در پی همه منتظر شهادت بودیم سایه سیاه هواپیما ها دورتر و دورتر شد مجتمعی که ما امتحان میدادیم بمباران شده بود.
خاطرات خانواده، دوستان و همرزمان از شهید امیر امیرگان

عجله کن جانمانی

مجید قد بلند و لاغر اندام بود بچه ها به طنز به او هیکل می گفتند امیر لبخند ملیحی می‌زند و می‌گوید چه کارش دارید زورت به بچه رسیده. امیر، جان هر کسی که دوست داری چند تا از این فن ها چی بود کاراته به من یاد بده تا این مجید هیکل را مثل خربزه بکوبم زمین نقش زمین شود و دیگر لوپ مرا نکشد.
خاطرات خانواده، دوستان و همرزمان از شهید امیر امیرگان

جریمه

آن شب امیر را بیدار نکردیم امیر برای نماز صبح که بیدار شد با چهره ناراحت و عصبانی بچه ها را صدا زد و گفت چرا مرا از خواب بیدار نکردید چرا دلسوزی کردید چرا من را از فیض پاسداری برای اسلام و محروم کردید. جریمه تان می کنم.
خاطرات خانواده، دوستان و همرزمان از شهید امیر امیرگان

قاصدک عشق

خیلی زود همه با هم آشنا و صمیمی شدیم من در گردان های زیادی حضور داشتم ولی بچه های گردان غواصی حال و هوای عجیبی داشتند در هر گردانی چند ماه بیشتر دوام نمی آورم گویی نمک گیر جعفر طیاری ها شده بودم. از صفا و اخلاص در عبادت گرفته تا احترام به بزرگترها، سبقت در کمک به دیگران، شوخی و مزاح خصوصیاتی بود که دوستان را برجسته می کرد.
طراحی و تولید: ایران سامانه