خاطرات انقلاب؛/ شهید حسین زارعی
ناگهان حسین وسط کلاس ایستاد و فریاد زد: من بودم. معلم خنده اش گرفت و گفت: اگر خط بچه ها را نشناسم خط تو یکی را می شناسم.
نوید شاهد کرمان، وقتی وارد کلاس شدیم، با خط درشت نوشته شده بود: مرگ بر شاه. با ورود معلم سکوت در همه جا  حاکم شد، او با دیدن این شعار بر افروخته شد.

ابتدا خیلی سعی کرد بفهمد که چه کسی این جمله را نوشته است، اما تلاش او فایده ای نداشت . در نهایت، با یک  تکه چوب به جان بچه ها افتاد، ردیف اول  که تمام شد دوباره از بچه ها خواست که نویسنده ی شعار خودش را معرفی کند. 
اما کسی بلند نشد، ناگهان حسین وسط کلاس ایستاد و فریاد زد: من بودم. معلم خنده اش گرفت و گفت: اگر خط بچه ها را نشناسم خط تو یکی را می شناسم. این نوشته از تو نیست. از حسین اصرار و از معلم انکار تا اینکه به معلم قبولاند که کار او بوده و کلی کتک را به جان خرید تا به بچه ها آسیبی نرسد."

راوی: ابراهیم ایزدی دوست "شهید حسین زارعی"

منبع: کتاب خفته بیدار
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده