شهدای شهریور
شهيد نوري در سال 1345 در روستاي دهنو ديده به جهان گشود.

 

نام شهید : فرود

نام پدر : جعفر

تاریخ تولد : 1345

محل تولد : روستاي دهنو

تاریخ شهادت : 61/6/23

محل شهادت : جبهه غرب

زیارتگاه : یاسوج

بسم الله الرحمن الرحيم

زندگي نامه

شهيد نوري در سال 1345 در روستاي دهنو ديده به جهان گشود و در سال هفتم از عمرش به مدرسه راه يافت و دوران ابتدايي را در اين روستا گذراند.. بعد از دوران ابتدايي بابدترين امكانات در شهر ياسوج وارد مدرسه راهنمايي شد و  با پاي پياده از زادگاهش كه در حدود هفت كيلومتر فاصله داشت با شهر به مدرسه مي رفت و برمي گشت و در فصل زمستان عذاب فراواني مي كشيد زيرا برف زيادي مي باريد و اين مجبور بود در اين سرماي طاقت فرسا به تحصيل خود ادامه دهد .

او از همان دوران كودكي علاقه و مهر زيادي به تيراندازي و اسب سواري داشت يعني طوري بود كه در اوايل بهار هنگامي كه از مدرسه تعطيل مي كرد به سوي كوه روانه مي شد و اسب سواري و كوهنوردي را پيشه خود كرده بود و با تمام دوستانش همنشيني داشت معمولاً كم حرف بود و تبسم خنده بر لبش جاري بود سراغ نداريم كسي در تمام عمرش از او رنجيده باشد و در دوران راهنمايي چون بزرگتر شده بود در اين مدت تابستانها كارگري مي كرد و خرج و معاش تحصيل خود را در مي آورد و در سال 1357 كه انقلاب تحقق پيدا كرد كم كم نواي آزادي و استقلال و آزادي سر مي داد و با شروع اولين تظاهرات در شهر با ديگر برادران شركت نمود و در موقع استراحت هميشه شعارهاي اسلامي را تكرار مي كرد. خلاصه اعتقادش نسبت به انقلاب به درجه بالا رسيد و در همان اوايل جنگ تصميم اعزام به جبهه را مد نظر قرار داده بود ولي چون سن او كم بود از رفتن او به جبهه جلوگيري به عمل مي آوردند. و در سال 1360 با شركت در مسابقه هاي دوميداني قهرماني دوميداني را دست آورد و چندين مرتبه از طرف گروه مقاومت با اسلحه و تجهيزات نظامي مسابقه دو را اجرا كردند و در حين مسابقه هم مانند قبل مقام اول را كسب كرد و از اوايل همان سال در گروه مقاومت بسيج شركت كرد و چون به مدرسه مي رفت تمام جمعه ها را در اين گروه مشغول نگهباني از اموال دولت و نواميس مردم بود و در تابستان سال 1361 چون از مدرسه تعطيل شد عضو بسيج سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شد و به مدت سه ماه در اردوي بسيج فعاليت مي كرد و در اين ايام چندين بار به قصد جبهه تا دوگنبدان و اهواز رفت و به دلايلي از او جلوگيري مي كردند و از قول دوستانش او هميشه كلمه شهادت را بر زبانش جاري مي كرد و به بچه ها مي گفت من به همين زودي با شما خداحافظي خواهم كرد. در ضمن او در شنا خيلي ماهر بود و حتي يك مرتبه در اردوي بسيج براي شنا كنار رودخانه رفته بودند و در فاصله اي بالا در آب شيرجه مي رفت چون گودي آب كم بود سرش در ته آب به سنگي خورد و تا موقعي كه مي خواست به جبهه برود اثرش باقي بود . و به قول همرزمانش قبل از اينكه به جبهه برود او طرز شناكردن را هم به آنها ياد مي داد و در هر حال روز 61/6/14 به سوي جبهه شتافت و گويا بعد از حملات مهم در شب اول و دوم در قلب دشمن در جبهه غرب شجاعانه مي جنگيد و در شب سوم عمليات كه به قول همرزمانش 61/6/23 بود در ساعت 8 شب در حالي كه به دشمن زبون حمله مي برد شربت شهادت نوشيد .

روحش شاد و روانش گرامي باد.

منبع: بنیاد شهید وامورایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده