حسین در جوابشان گفته بود:« مگر خون من از خون دیگران رنگین تر است که نروم؟ در جبهه به من نیاز دارند، باید بروم.»
نوید شاهد کرمان، "همه ی اهل خانه دور هم جمع شده بودیم و با هم حرف می زدیم. حسین هم در جمع ما بود، او گفت:« من دیشب خواب دیدم در جبهه از ناحیه ی سر ، زخمی شده ام ، سرم به حدی آسیب دیده بود که آن را داخل پلاستیک کرده بودند.»

آن موقع، خوابش را زیاد جدی نگرفتیم . عملیات «کربلای پنج» در شرف وقوع بود که او تصمیم گرفت بار دیگر به جبهه برود . همه جا صحبت از عملیاتی بزرگ بود . نگران حسین بودم، دلشوره ی عجیبی داشتم. 

به پدر و مادر گفتم:« عملیات بزرگی پیش روست ، با حسین صحبت کنید و او را از رفتن منصرف کنید . التماسش کنید تا بماند و بعد از عملیات، عازم جبهه شود .» آنها با حسین صحبت کرده بودند و او در جوابشان گفته بود :«« مگر خون من از خون دیگران رنگین تر است که نروم؟ در جبهه به من نیاز دارند ، باید بروم.» 

نیروها به کرمان رفتند تا از آنجا عازم جبهه شوند . با پدر و مادر به کرمان رفتیم تا او را برگردانیم . هوا ابری بود و اشک آسمان بر هر کوی و برزنی جاری بود . در میدان شهدا او را پیدا کردیم . هر چه اصرار کردیم تا بماند، قبول نکرد. 

در آن روز بارانی، با چشمانی که مثل آسمان ، گریان بودند ، برای آخرین بار با او خداحافظی کردیم . او رفت و همانگونه که خودش گفته بود ، خوابش تعبیر شد و ترکشی که بر سرش بوسه زد ، او را به خدا وصل کرد. "

راوی:برادر شهید

 منبع: کتاب "ره یافتگان کوی یار"

شهید حسین رضا زاده/ دوم اردیبهشت 1343 در روستای بهاباد درشهرستان زرند به دنیاآمد. تا پایان مقطع  راهنمائی یدر س خواند  به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت بیست ویکم دی 1365 در شلمچه بر اثر اصابت تر کش خمپاره به شهادت رسید مزاروی در گلزار شهدای امام زاده عبدالله (ع) تاج آباد زرند  واقع است.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده