پدر جان! من دوباره به جبهه می روم و مستقیم با دشمن بجنگم، من هرگز پشت به دشمن نخواهم کرد، من هرگز فرار نخواهم کرد.
نوید شاهد کرمان، "قبل از عملیات کربلای پنج، عازم جبهه بود. به او گفتم: «حالا که جبهه می روی، سعی کن همه چیز را تحمل کنی و از منطقه ی جنگی فرار نکنی.» گفت: «خیالتان راحت، من اهلِ فرار نیستم.»  
ساکش را بست و عازم جبهه شد . دوازده روز از رفتنش گذشته بود که برگشت . مادرش به او گفت:« حسین جان ! حتماً به جبهه نرفتی؟ شاید هم رفتی ، تحمل نکردی و آمدی ؟!» 

گفت :« نه، مادر! این گونه که شما فکر می کنید، نیست .» زود آمدن او برایم عجیب بود، هنگام خوابیدن به او گفتم :«حسین! چی شد که به این زودی آمدی ؟ نکند فرار کردی؟!» 

لبخند کم رنگی بر لبش نقش بست و گفت:«نه، پدر! حقیقت این است که در عملیات کربلای پنج من و چند نفر دیگر را به خاطر کوتاهی قد و داشتن جسم ضعیف به اهواز بردند . 

نظرشان این بود که ما نمی توانیم بجنگیم و بهتر است در قسمت حمام ، کار کنیم .»» ما قبول نکردیم و گفتیم :« جنگیدن به هیکل و قیافه نیست ، ما از همان ابتدا که به جبهه آمدیم در یگان پدافند بودیم و باز هم می خواهیم به آنجا برویم .» 

قبول نکردند و گفتند:«در قسمت نجار خانه کار کنید.» چند روزی آنجا کار کردیم.از فرمانده مان خواستیم پنج روز به ما مرخصی بدهد .

ایشان هم موافقت کرد. پدر جان! من دوباره به جبهه می روم، باید حتماً در قسمت پدافند باشم و مستقیم با دشمن بجنگم. من هرگز پشت به دشمن نخواهم کرد ، من هرگز فرار نخواهم کرد  
 
راوی: پدرشهید 

منبع: کتاب ره یافتگان کوی یار


شهید حسين قلي‌زاده ابراهيم‌آبادي/ يكم‌‌خرداد 1348، در روستاي‌ تاج‌آباد از توابع‌‌ شهرستان زرند زاده شد. تا اول ‌متوسطه درس خواند، به ‌عنوان بسيجي در جبهه ‌حضور يافت. پنجم‌ ارديبهشت 1367، در خرمال عراق بر اثر اصابت تركش خمپاره به شهادت رسيد. مزار وي در گلزار شهداي امامزاده عبدالله (ع) زادگاهش واقع است.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده