خواستم از او چیزی بپرسم، گفت« خوشا مردن در راه جانان جان سپردن».
نوید شاهد کرمان، "اولین بار که ایشان می خواستند بروند جبهه با مخالفت مادر روبه رو شدند و نرفتند ، تا زمانی که پسر حاج آقا شاکری شهید شدند ، محمد حسین تا هفتم ایشان صبر کردند و بعد رفتند جبهه ، سه ماه بعد ایشان شهید شدند ، البته کسی هنوز به من نگفته بود یک شب خودم خواب دیدم که محمد حسین دارد از در بالا می آید ، خواستم از او چیزی بپرسم گفت که « خوشا مردن در راه جانان جان سپردن » پس فهمیدم خبری هست ، برادر محمد حسین تربیت معلم درس می خواند ، هر چی از ایشان و از دامادم در مورد محمد حسین می پرسیدم می گفتند بر می گردد...بالاخره بعد از 15 روز آوردنش ، ایشان رفت و ما را گذاشت.
راوی: مادر شهید

شهید در دوران رژیم شاه، عکس شاه را برداشته روی زمین گذاشته، لگد روی عکس می زدند. گفتم نکن این کار. کار دست خودت می دهی، خانواده ات را به درد سر می اندازی، گفت از این حرف ها گذشته.
راوی: عموی شهید
شهید محمد حسین گله داری/ در سال 1349 در بزنجان بافت چشم به جهان گشود، ایشان فرزند پنجم خانواده بود. محمد حسین با سن کمی که در دوران انقلاب داشت، در پخش پوستر های امام و تظاهرات بسیار فعالانه شرکت داشت و در ادامه راه پدر بسیار کوشا بود .
وی بعد از دبیرستان، به علت علاقه به حوزه با تشویق مادر وارد حوزة علمیه محمودیه کرمان شد و بیش از یک سال از محضر اساتید حوزه کسب معرفت نمود. تا این که خداوند به او توفیق داد تا در جبهه های حق علیه باطل شرکت کند و بعد از سه ماه حضور در جبهه، در عملیات کربلای 10 در منطقة بانه در اثر اصابت گلوله به چشمانش در سال 66 به شهادت رسید.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده