عاشق گمنام
پنجشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۰۸:۳۲
حسین به قدري با حرارت نمازشب مي خواند که تصميم گرفتم صبر کنم. بالاخره نمازش به پايان رسيد و به سوي چادرها رفت. نزديک چادر چفيه را از روي صورتش کنار زد، حسين خزاعي بود.
به گزارش نوید شاهد از کرمان، شهید «غلامحسین خزاعی» در 20 اردیبهشت سال 1345 در شهرستان راور متولد شد. در تابستان 1260 برای نخستینبار به جبهه رفت. نماز و مناجات و اشكهای حسین را هنوز، همسنگرانش به خاطر دارند. غلامحسین خزاعی، بهمن ماه سال 1362، تحصیلات متوسطه را رها كرد و روح بیقرار عاشقاش را برای همیشه به جبهه برد و سرانجام در عملیات والفجر 8 به شهادت رسید.
خاطراتی از شهید «غلامحسین خزاعی» را می خوانیم:
يک نيمـه شب سـرد زمستـاني از چادر بيرون آمدم . قصد داشتم نماز شب بخوانم . به طرف تانکر آب رفتم که وضو بگيرم.
ناگهان صدايي به گـوشم خورد. ايستادم و چشم به تاريکي دوختم، کمي دورتر شخصي که چفيه را روي سر و صورتش انداخته بود، نماز شب مي خواند. عجب حـال و سوزي داشـت. جلوتر رفتم. مي لرزيد و باصداي بلند گريه مي کرد، رکوع و سجودش تماشايي بود. براي لحظاتي خودم را از ياد بردم و غرق تماشاي مناجات او شدم. به قدري با حرارت نمازشب مي خواند که تصميم گرفتم صبر کنم. روي زمين نشستم. وضو و نماز شب را فراموش کردم. مدت زيادي انتظار کشيدم، بالاخره نمازش به پايان رسيد و به سوي چادرها رفت. نزديک چادر چفيه را از روي صورتش کنار زد.
حسين خزاعي بود.
***يک روز به من گفت: « تو بچهي رفسنجان هستـي و حاج احمـد اميني را ميشناسي. با او صحبت کن، ترتيبي بدهد من به گردان غواص منتقل شوم.» پرسيدم: « چرا ؟» جواب داد : « کارها را ديگران مي کنند .ما پشتيبان کننده هستيم و نتيجهي کار آنها را حفظ مي کنيم .ميخواهم در بين خط شکنها باشم.» چند روز بعد با حاج احمد صحبت کردم. وقتي از اظهار تمايل حسين با انتقال به گردان 410 مطلع شد، گفت: «من از خدا مي خواهم .هر فرمانده گرداني آرزو دارد که حسين در گردانش باشد.» حاج احمد ظاهرا پيگيري هم کرد، ولي با انتقال حسين موافقت نشد.
*** قبل از عمليات والفجر 8 براي کنکور سراسري ثبت نام ميکردند. با اصرار خواستم ثبت نام کند، خودم را به اهواز رساندم و دفترچه ي کنکور گرفتم. وقتي برگشتم، پرسيد: « مگر اطمينان داري که من بعد از اين عمليات زنده مي مانم؟ » گفتم: «شما ثبت نام کن، مگر من که درس مي خوانم، زنده نماندهام؟» مدارک را کامل کرد، ولي آنها را پست نکرد. هنوز آن مدارک را حفظ کرده ايم : عکس، فتوکپي شناسنامه ، نامهاي از لشکر که از سهميه ي رزمندگان استفاده کند. حسين در دانشگاه ديگري پذيرفته شده بود.
برگرفته از کتاب «زنجیرها»
پایان پیام/
نظر شما