ماجرای عصبانیت حاج قاسم چه بود؟!
دوشنبه, ۳۰ تير ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۲۸
نوید شاهد - «مرتضي حاج باقري» از فرماندهان لشکر ثارالله می گوید: حاج قاسم سليماني در حالي که خيلي عصباني به نظر مي رسيد و ابروها را در هم کشيده و چين به پيشاني انداخته بود، گفت: « چرا بچه هاي تخريب را اين قدر اذيت مي کني؟!»
به گزارش نوید شاهد کرمان، خاطراتی از رزمندگان واحد تخریب لشکر 41ثارالله در دوران دفاع مقدس را مرور می کنیم:
***يک روز حاج قاسم سليماني مرا احضار کرد و در حالي که خيلي عصباني به نظر مي رسيد و ابروها را در هم کشيده و چين به پيشاني انداخته بود، گفت: « چرا بچه هاي تخريب را اين قدر اذيت مي کني؟!» با تعجب گفتم:« ولي حاج آقا! من کسي را اذيت نکرده ام.» دستش را همراه با کاغذي که در آن بود، به طرفم دراز کرد و گفت: «اين نامه را بخوان.»
تعدادي از بچه هاي تخريب نامه اي به ايشان نوشته و شکايت کرده بودند که: «برادر مرتضي دوستان خودش را شب عمليات براي شناسايي و باز کردن معبر مي فرستد و ما را که از دوستان نزديک او نيستيم، به گردان هاي پشتيباني مي فرستد.» روحيهي بچه هاي تخريب اين بود. براي حضور در معبر و شهادت رقابت مي کردند.
راوی: مرتضی حاج باقری
***شب در ميدان مين منطقهي عملياتي کربلاي يک گرفتار شديم. عراقي ها تيراندازي مي کردند. غلام آبسينه و محمد حسني مجروح شدند.غلام شش بار تير خورد. هر بار با وجود آن که زخمي شده بود، دوان دوان اژدر بنگال را كار ميگذاشت، آن را منفجر مي کرد و باز تير مي خورد. عراقي ها از داخل کانال ها تيراندازي ميکردند. بالاخره معبر باز شد و گردان ها عبور کردند.
***به مهدي حسن زاده نوجوان 16 ساله اي که کنارم بود، گفتم: «خودت را به شهرک ملک شاهي برسان. به عباس جعفري بگو آمبولانس بياورد و مجروحان را تخليه کند.» مهدي حرکت کرد. همين که دور شد، به فکر فرو رفتم. در تاريکي شب، زير رگبار گلولهي عراقي ها و آتش تـوپخـانه و خمپـاره، بـدون بي سيـم چگـونـه مي تـوانـد به شهرک برسد؟! هر چه صدايش کردم، بي فايده بود. ديگر نمي شنيد. در حال حاضر فکر نکنم کسي حاضر شود آن فاصله را در دل تاريکي طي کند. واقعاً وحشتناک است. چه برسد به اينکه دشمن منطقه را زير آتش گرفته باشد. در هر حال، مهدي رفت. به گمان اينکه شهيد شده، به باز کردن معبر ادامه دادم.نزديک صبح سايه اي که پيشاپيش چند دستگاه خودرو مي دويد، به چشمم آمد. حسن زاده بود. آمبولانس ها به موقع رسيدند.
پایان پیام/
نظر شما