مکتب جهاد و شهادتی که امام (ره) پایه نهاد اکنون پرچمی است که ملتهای استقلال طلب از سوریه تا عراق و لبنان تا یمن را به سوی آرمان عزت و آزادی سوق میدهد.
داماد برادر همسر شهید تعریف میکند: «من به همراه خانوادهام در تشییع پیکر شهید شرکت کردیم. پیکر شهید را دیدم که با لب خندان به شهادت که آرزوی دیرینهاش بود رسیده و در همان روز ...»
در هنگامی که رهبری عالیقدر خمینی بت شکن از پاریس به تهران مراجعه فرمود به مدت 15 روز جزو اولین مستقبلین امام بود و بعد از آن به بندرعباس آمد و ... متنی که خواندید قسمتی از زندگینامه شهید «حیدر رئیسی سرخونی» بود که نوید شاهد استان هرمزگان شما را به خواندن زندگینامه این شهید بزرگوار دعوت میکند.
مادر شهید تعریف میکند: حرفش را کامل نمیگفت انگار میخواست چیزی بگوید. بالاخره حرفی که تو گلویش گیر کرده بود را آمد که بگوید و گفت: «میخواهم به جبهه بروم، اجازهاش را میدهی؟...»
به مناسبت سالروز رحلت بنیانگذار انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) ویژهنامه الکترونیکی امام در کلام شهدای استان هرمزگان در نوید شاهد تقدیم علاقمندان میگردد.
شهید «محمد رنجبری کلویی» در وصیتنامهاش مینویسد: «امام خمینی(ره) این اسوه اسلام راستین نماد شجاعت و مردانگی ابر مردی از تبار هابیلیان که به اقرار دوست و دشمن اگر او نبود انقلاب ما به اینجا نمیرسید و...»
پایگاه خبری نوید شاهد هرمزگان روایت کوتاهی از ایثار اجتماعی با نام «همدلی» را منتشر کرد. این فیلم کوتاه با عنوان «همدلی» به همت معاونت فرهنگی اداره کل بنیادشهید و امور ایثارگران استان هرمزگان تهیه و تولید شده است که در ادامه تقدیم علاقمندان میشود.
مادر شهید تعریف میکند: سربازها با دیدن این صحنه غلامعباس را دعوا کردند که چرا همچین کاری کرده است. شهید به سربازها گفت: «ناراحت نباشید پس از رفتن ما آن قدر این گلها بروید که دنیا گلستان شود...»
شهید «کریمداد ماهیگیر» در وصیتنامهاش مینویسد: «هرکس که به جبهه نرود و یا به سهم خود به این انقلاب خدمت نکند و خود را بی طرف قلمداد کند حکم خوارج زمان حضرت علی (ع) را دارد....»
برادر شهید تعریف میکند: «مرتب در مراسمهای عزاداری شرکت میکرد و از عاشقان اباعبدالله(ع) بود. پیرو خط رهبری بود و ساده زیستن را به بقیه چیزها ترجیح میداد...»
«تراب روزدار» جانباز جنگ تحمیلی میگوید: «سنگر نداشتیم و تو دره کنار رودخانه میخوابیدیم. میخواستم بروم بالای دیدهبانی نگهبانی بدم، بالای دیدهبانی بودم و داشتم آب میخوردم که یک خمپاره کنارم افتاد و باعث شد مجروح شوم. ما یادگار امام هستیم، چیز دیگهای نداریم...»
فرزند شهید تعریف میکند: «همیشه برایمان شیرینی و سوغاتی میآورد. راستش نمیدانم کدام یک از خاطراتم را بگویم، در دل من پر از خاطره است. خاطراتی که از پدری همچون او دارم. پدری که برای من مانند فرشته بود...»