خاطرهای از شهید «عبدالله مسیحی ایسینی»
دوست شهید تعریف میکند: یکی بود که در محله او را به عنوان آدمی شرور میشناختند و بین مردم انگشت نما شده بود. تقریباً همهی جوانهای محله را سیگاری کرده بود، مردم طردش کرده بودند، از چشم و دل همه افتاده بود. وصلهی ناجور محله به حساب میاومد. عبدالله تا شنید همه طردش کردهاند خیلی ناراحت شد.