از لحظه ورود به زندان عادل آباد شیراز بازجویی های سنگین و طاقت فرسا شروع شد، آنها برای گرفتن اطلاعات از تشکیلات درون سازمانی که سید رضا به همراهی دوستانش در دانشگاه شیراز تشکیل داده بود با هر آنچه در دست داشتند به سوی ما حمله ور میشدند بطوریکه با چوب و کابل به هر نقطه از بدن که امکان داشت ضربه می زدند و بدنهایمان کاملاً خون آلود، متورم و دچار جراحات شده بود و نای صحبت کردن نداشتیم. فکر میکنم در اثر همین ضربات وحشیانه سید رضا به لقا الله پیوست و حسرت دادن اسرار مبارزاتی را بر دل آنان باقی گذاشت.