گلزار مطهر شهدای گمنام پارک پردیس ابهر با حضور امام جمعه، فرماندار، معاون فرماندار، فرماندهان سپاه ناحیه، نیروهای انتظامی ابهر و جمعی از مسئولان به مناسبت دهه مبارک فجر گلباران شد.
شبی که قرار بود فردایش به جبهه اعزام شود در عالم خواب فرزند زهرا(س)، حضرت صاحب الزمان(عج) را میبیند که به وی میگوید: چرا دیر کردی... ادامه این خاطره از برادر شهید «سبحان جانی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
شهید "محمدجواد یوسفیکجیدی" در وصیتنامهاش مینویسد: تنها داراییم یک دوچرخه است که دلم میخواهد آن را بعد از منْ به برادر عزیزم جلال بدهید و به او بگویید...
صدای ناله سکینه خانم بلندتر شد. داشت اشهد میخواند. رباب دستهایش را بالا برد. خدایا خودت میدانی این زن چقدر نذر و نیاز کرده! عمر آن چهار تا که به دنیا نبود، این یکی... آنچه میخوانید روایت داستانی از تولد شهید «رقیه رضاییلایه» است که تقدیم حضورتان میشود.
میگفت: مانع رفتن من نشوید، من راهم را پیدا کردم، من خودم را در جبههها پیدا کردم. اما باز هم پدرم متقاعد نشد. گفت: استخاره باز کنید... ادامه این خاطره از خواهر شهید «قدرتالله زرآبادیپور» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
در وصیتنامه شهید "فضلالله سیفیپورزمانی" میخوانیم: نگذارید خون شهیدان به هدر رود تا خداى ناکرده منافقان و وابستگان به شرق و غرب، اسلام خود درآورده را به شما تحمیل کنند...
دختر داییاش را پسندیده بود، اما باز هم اصرار کرد که اول به جبهه برود و وظیفهاش را ادا کند، بعد عروسی... آنچه میخوانید بخشی از خاطرات مادر شهید «محمود رضایی» است که تقدیم حضورتان میشود.