«مأموران قطار جواز دفن شهدا را برمیداشتند تحویل ما میدادند و از ما رسید میگرفتند بعد مسئول قطار صدا میکرد بیایید داخل و تا انتهای واگن چراغقوه میانداختند. آنجا بود که قلبم با مشت بر دیواره سینهام میکوبید ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات «غلامحسن حدادزادگان» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۰۷۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۰
برگرفته از نامههای دانشآموزان به شهدا؛
«شما که نه تنها جان خود بلکه اسم خود را نیز برای خدا و در راه او فدا میکنید و میگویید اگر پیکر بیجان من به دست شما رسید بر روی سنگ قبرم اسم مرا ننویسید، بنویسید مشتی خاک به پیشگاه خداوند ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۷۳۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۰
از سوی انتشارات ایران
کتاب «ره نشان» دربردارنده زندگینامه شهید «محمدصادق امانی» است که به قلم محمد مهدی اسلامی از سوی انتشارات ایران روانه بازار نشر شد.
کد خبر: ۵۷۰۷۱۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۰
برشی از کتاب «هشت بهشت»
دوست شهید «کیومرث ناصحی» نقل میکند: «با علیاصغر در مراسم تشییع شهید قنبرعلی افضلی در دروار بودیم. تیری که از دریچه سنگر وارد شد از کنار گوش همه ما رد شد و خورد به اون. اون لحظه احساس کردم نیرویی تیر رو به سمت قنبرعلی هدایت کرد. به همین خاطره که میگم شهادت لیاقت میخواهد.»
کد خبر: ۵۷۰۶۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۹
«یکی از اخلاق خوب قرآنی مهدی شالباف، صبر و استقامت او بود. اگر دنیایی مشکلات را روی دوشش میریختند، ایشان با صبر و حوصله همه را انجام میداد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «مهدی شالباف» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۰۶۸۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۹
خاطرهای از شهید «عبدالله مسیحی ایسینی»
برادر شهید تعریف میکند: صدایی بیرون از سنگر مرتب میگوید: «عبدالله بیا... عبدالله بیا...» عبدالله فکر میکند بچهها هستند که دارند سر به سرش میگذارند، توجهی نمیکند. دفعه سوم که صدا او را مخاطب قرار میدهد، نمیتواند بیتفاوت بنشیند و...
کد خبر: ۵۷۰۶۷۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۹
کسی دوست نداشت شبها کنارش نگهبانی دهد؛ چرا که نه خودش آرام میگرفت و نه میگذاشت عراقیها شبشان را با آرامش بگذرانند.
کد خبر: ۵۷۰۵۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۷
خلبانان هوانیروز از اسارت بعثیها آزاد شده بودند و فرمانده دستور داده بود دو گوسفند برای قربانی کردن پیش پای آنها تهیه شود. اما بعثیها آن منطقه را بمباران شیمیایی کردند. وقتی فرمانده بالای سر گوسفندها رفت، با صحنه عجیبی روبرو شد.
کد خبر: ۵۷۰۵۷۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۷
تا یک قدمی بعثیها رسیده بودند و با ذوق اطلاعات جمع آوری میکردند؛ اما سر که بلند کردند دیدند سگی با قد و قواره گرگ بهشان خیره شده و آب از دهانش آویزان است.
کد خبر: ۵۷۰۵۶۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۷
معرفی میشود
کتاب «رد پای خدا» با قلم جانباز دوران دفاع مقدس «مصطفی قیصری» به رشته تحریر در آمده است.
کد خبر: ۵۷۰۵۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۶
«حاجآقا در قناعتورزی تک بودند. اگر سیبی را میخوردند و نصف آن باقی میماند. روی آن چیزی میکشیدند و در یخچال میگذاشتند تا بعدا میل کنند ...» ادامه این خاطره را از آیتالله باریکبین پدر شهید «مرتضی باریکبین» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۵۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۶
«سید جان و دل ناآرام و بیقراری داشت و نمیتوانست مثل یک کارمند معمولی در واحدهای ستادی خدمت کند. به همین جهت در دوران کوتاه عضویتش در سپاه حضور در واحدهای مختلف را تجربه کرد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «سیدحسن موسوی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۰۴۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۶
کتاب «دریاچه ماهی» خاطرات مصطفی یعقوبی از رزمندگان دوران دفاعمقدس به قلم مهرنوش یعقوبی در انتشارات سورهمهر به چاپ رسید.
کد خبر: ۵۷۰۴۰۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۶
«حوصلهام سر رفته بود. این وسط شیطنت حمید گل کرده بود. گوشی را جوری تکان میداد که آفتاب از صفحه گوشی به سمت چشمهای من برمیگشت. از بچگی همینطور شیطنت داشت و یکجا آرام نمیگرفت ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید مدافع حرم «حمید سیاهکالیمرادی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۰۳۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
«گفت: من نسرین هستم. همان خانمی که با دوستانم آمده بودیم و به دنبال مزار شهید «الضاریان» میگشتیم». این را که گفت حسابی جا خوردم ...» ادامه این خاطره از شهید «محمد انصاریان» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۳۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
برگی از خاطرات شهید رئیسجمهور «رجایی»
«گاهی با خودم خلوت میکنم و میگویم: رجایی فکر نکن نخست وزیر شدهای، نه! تو همان رجایی دوره گرد قابلمه فروش هستی ...» ادامه این خاطره از شهید رئیسجمهور «محمدعلی رجایی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۳۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
کتاب «دو قدم مانده به حرم» با تألیف مریم میرزایی وارد بازار کتاب شد.
کد خبر: ۵۷۰۳۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
«قبل از تولد پسرم به دنبال اسم برای او بودیم و چند اسم هم انتخاب کرده بودیم. میگفتم: اگر دختر باشد؟ میگفت: نه من مطمئنم که پسر است ...» ادامه این خاطره از شهید «علی سیمبر» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۲۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۲
برگی از خاطرات جانبازان؛
«هنوز سرگیجهام برای خون زیادی که در مجروحیت از دست داده بودم خوب نشده بود و همان ضربه اول کارم را ساخت. اول فکر کردم که دزدند و دست از موتور کشیدم، ولی آنان مرا میخواستند و موتور را رها کردند و دو نفری مرا به باد مشت و لگد گرفتند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات جانباز سرافراز «عمران ثقفی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۰۲۴۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۲
معرفی کتاب
کتاب «اشک حوا» زندگی سیده کلثوم موسوی «همسر شهید حسین شاهحسنی» است که به قلم سیده معصومه حسینی به رشته تحریر در آمده است.
کد خبر: ۵۷۰۲۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۲