شهید محمود برزویی / اخلاق

از کوچه می گذشتیم. پسر هفت ساله همسایه مان از مدرسه بر می‌گشت. کیفش در دستش بود و انگار سنگینی می‌کرد. کشان‌کشان می‌آمد. به ما که رسید، متوجه ما نشد. محمود دستی به سرش کشید و گفت:«سلام! خسته شدی ؟».

آن بچه سرش را بالا آورد و گفت:«سلام، خیلی!».

پیشانی اش را بوسید و گفت :«غصه نخور. الان می‌ری خستگی در می‌کنی».

آن بچه که رفت، گفتم:«اون بچه باید بهت سلام می‌کرد نه تو».

خندید و گفت:« می دانی رفتار پیامبر اسلام چگونه بود؟» .

برگرفته از خاطره مرتضی (برادر شهید)

منبع : بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان