شهید محمد مشرقیان آرانی
شهید محمد مشرقیان آرانی، بيستم ارديبهشت 1348، در شهرستان آران و بیدگل چشم به جهان گشود. پدرش نوروز، کشاورز بود و مادرش فاطمه نام داشت. دانش آموز چهارم متوسطه بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. هشتم تير 1366، در سردشت بر اثر اصابت گلوله توسط نیروهای عراقی شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای امامزاده محمد هلال بن علی (ع) زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۴۵۹۲۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۰
«حاجحسین اجاقی» میگفت: «مگر میشود کسی ادعای هدایتگری و رهبری گروهی را داشته باشد و نماز شب نخواند». او حتی در شبهایی که خیلی هم خسته بود، نماز شب را ترک نمیکرد.
کد خبر: ۴۵۸۸۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۶
شهید ابراهیم اسماعیلی
شهیدابراهیم اسماعیلی، ابراهیم پانزدهم شهريور 1343، درروستاي بنوید از توابع شهرستان نائین چشم به جهان گشود. پدرش ابوالقاسم، کشاورز بود و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. پانزدهم تير 1365، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۴۵۸۸۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۶
شهیدابراهیم نعلبندی
شهید ابراهیم نعلبندی ؛ يكم فروردين 1348، در شهر نوش آباد از توابع شهرستان آران و بیدگل چشم به جهان گشود. پدرش حسین، بازنشسته بود و مادرش فاطمه نام داشت. دانش آموز دوم متوسطه در رشته تجربی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. هشتم تير 1366، در سردشت بر اثر اصابت گلوله توسط نیروهای عراقی شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۴۵۸۶۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۲
خاطره ای خودنوشت از فرمانده شهید عباس مطیعی
این نوشتار واقعیتی است و حقیقتی است که انشاء الله برای همه سودمند خواهد افتاد و غرض از آن نه خودخواهی است و تعریف از خود ، بلکه نمایاندن گوشه ای از زندگی خود زندگی 24 ساعتم را که هرگز فراموش نمی نمایم. آخرین شبانه روزی که می توانستم راه بروم ، می توانستم مثل تو کارها را انجام دهم. آخرین شبانه روزی که مثل دیگر شبانه روزهای من پر بود از فعالیت و تحرک از آن همه مقاومت و خلاصه آخرین شبانه روزی که در میان دوستان بودم دوستانی که آنان را چون برادر می دانستم و حتی از برادر بهتر.
کد خبر: ۴۵۸۲۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۹
زانو زدن ارتش بعث عراق مقابل گردان حضرت رسول (ص) تیپ ۴۸ فتح کهگیلویه و بویراحمدی در روز ۴ تیرماه ۶۷ حماسهای ماندگار برای دلاورمردان این دیار به یادگار گذاشت.
کد خبر: ۴۵۸۱۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۷
خبر تجلیل از مادر شهید وحسینیه شهیدقربان پور
شهید ماشاء الله قربان پور، دوازدهم اسفند 1321، درروستاي یزدلان ابوزیدآباد از توابع شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش میرزا، کشاورز بود و مادرش معصومه نام داشت. در حد خواندن ونوشتن سواد آموخت. سال1345 ازدواج کرد و صاحب دو پسر و سه دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. بيست و ششم دي 1365، با سمت مسئول گردان زرهی لشگر 25 کربلا در شلمچه بر اثر اصابت ترکش شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای دارالسلام کاشان واقع است.
کد خبر: ۴۵۸۱۱۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۵
این جمعه تعطیل نیست! نوشته مهران مظفری شامل خاطرات رشادتهای نوجوانی به اسم رمضان جمعه نژاد است که به عنوان یک پیشمرگ کرد در دوران دفاع مقدس وجب به وجب کوه های غرب تا جنوب غرب کشور را درمی نوردد تا برای حفاظت و حراست از مرزهای کشور جانفشانی کند . (دنیا با تمام بزرگی اش برای رمضان در نوار مرزی از غرب تا جنوب ایران خلاصه میشد)
کد خبر: ۴۵۷۰۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۲
شهید عبدالعظیم یوسفی در تاریخ دوم خرداد 1338 در خانواده ای مسلمان در شهر کرمانشاه دیده به جهان گشود عاقبت در یکی از سنگرهای اسلام در سرپل ذهاب در تاریخ 12 مهر 1359به آرزوی دیرینه خود که همان شهادت در راه خدا بود نائل آمد.
کد خبر: ۴۵۶۸۵۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۰
معرفی کتاب "طومار سکوت"
کتاب "طومار سکوت"، خاطرات ماندگار آزاده سرافراز صفرعلی عالی نژاد و به قلم حسن شکیب زاده در 272 صفحه و در اول 1390 چاپ خود را تجربه می کند.
کد خبر: ۴۵۶۷۶۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۱۹
حوریزاد گفت: برای ما دعا کن. ما امروز به مأموریت آمده ایم منافقین وارد خاکمان شده اند دعا کن تا موفق شویم. ساعت 11 ظهر روز بعد همه آن گروه 18 نفره به جمع شهدا پیوستند.
کد خبر: ۴۵۶۶۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۱۸
مادرانه ای از شهید رضا حسینی
هربارکه بر مزار رضا می رفتم دو قبرگمنام کنار هم بود که یکی ازآنها رضا بود (اما ما نمی دانستیم کدامیک رضا است) ؟ همیشه می گفتم تو پیش خدا عزیزهستی. ازخدا بخواه تا قبرت را نشانم دهد.
گفت: مادرجان دیگرناراحت نبا شی که من کجا هستم من همین جا هستم.
کد خبر: ۴۵۶۶۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۱۸
خاطرات و یادداشتهای شهید محمد حسین مومنیان نجار
شهید محمد حسین مومنیان نجار، نهم مهر 1345، در شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش ماشاءالله، کشاورز بود و مادرش زهرا نام داشت. دانشجو کارشناسی در رشته شیمی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. چهارم خرداد 1367، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به پا شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای دارالسلام کاشان واقع است. او را حسين نيز مي ناميدند.
کد خبر: ۴۵۶۴۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۱۳
خاطره ای شنیدنی از همرزم شهید علیمراد بساطی؛
لبخند از لبش دور نمی شد. آرام بود اما بی قراری عجیبی در تمام حرکاتش پیدا بود. گفتم: علی امروز یه جور دیگه ای؟ گفت: میدانی چیه، من توی عملیات بعدی شهید می شوم. این را به همسرم هم گفتهام.
کد خبر: ۴۵۶۲۸۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۱۱
شهید محمود نعمتیان جوشقانی
شهید محمود نعمتیان، يكم خرداد 1340، درروستاي جوشقان استرک از توابع شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش رضا، کشاورز بود و مادرش بيگم نام داشت. تا پایان دوره کارشناسی در رشته بهداشت درس خواند. سال1364 ازدواج کرد و صاحب يك دختر شد. به عنوان ستوان دوم ارتش در جبهه حضور يافت. هجدهم خرداد 1367، در بانه بر اثر اصابت ترکش به سر و گردن توسط نیروهای عراقی شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۴۵۶۱۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۱۱
«گلی کهنسال کلکناری» مسئول نشر آثار و ارزشهای مشارکت زنان در دفاع مقدس مازندران از جمعآوری ۱۰۰ ساعت خاطرات شفاهی زنان ایثارگر استان مازندران خبر داد.
کد خبر: ۴۵۵۵۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۳۱
معرفی شهدای اردیبهشت استان کرمانشاه (42)؛
زمانی که از زیر قرآن او را رد کردم می خواستم همراهش بروم و او را بدرقه کنم گفت: نه، مادر نیایید دشمن خیال می کند که ناراضی هستید.
کد خبر: ۴۵۵۳۳۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۹
به یاد شهدای ماه مبارک رمضان- خاطره ای شنیدنی از خليل عسگري همرزم شهيد حامد یعقوب نژاد؛
حاجي گفت : اين آقا مجتبي مروتي دوست دارند خبرنگار ورزشي شوند براي سلامتي ايشان صلوات و بچه ها صلوات فرستادند بعد حاجي گفت براي اينكه شهيد شوند صلوات و چون فرستادن صلوات مستحب بود صلوات فرستادند يكي از بچه ها گفت براي سلامتي فرمانده شجاعمان حاج حامد يعقوب نژاد صلوات و بچه ها باز هم صلوات فرستادند و خود حاجي گفت : براي اینكه شهيد بشه صلوات !!
کد خبر: ۴۵۵۲۶۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۸
خاطراتی از شهید عباسعلی عرب خالقی
شهيد عباس را ديدم كه روبروي من ايستاده به من مي گويد: مادرم غصه نخور ما دو روز ديگر به كلاته خيج خواهيم آمد
کد خبر: ۴۵۵۰۸۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۵
خاطراتی از شهید سید مهدی شاهچراغ
دو سه روزي مانده بود به عمليات كه من و مهدي در بالاي تپه اي نشسته بوديم بعد از چند لحظه ديدم كه مهدي به يك نقطه خيره شده و وقتي دو سه بار او را صدا زدم او به من طعنه اي زد و گفت ساكت باش آقا دارد صحبت مي كند و بعداً كه از مهدي خواستم ماوقع را تعريف كند گفت آقا با اشاره دست به من فرمود كه خرمشهر با خون شما آزاد خواهد شد
کد خبر: ۴۵۴۶۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۱