خاطرات - صفحه 27

navideshahed.com

برچسب ها - خاطرات
شهید صادق قاسمیان
شهید صادق قاسمیان، يكم فروردين 1345، در شهر طالخونچه از توابع شهرستان مبارکه چشم به جهان گشود. پدرش مصطفی، کشاورز بود و مادرش جواهر نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. حسابدار قرض الحسنه حضرت قائم بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. شانزدهم اسفند 1362، در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۴۴۴۰۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۴

به مناسبت سالروز ولادت روحانی شهید «علی ایرانمنش»:
هنگام ازدواج آقای ایرانمنش یکی از نزدیکان به او گفته بودند که با لباس روحانیت وارد مجلس عروسی نشود و آن لباس را در بیاورد، اما ایشان قبول نکردند و با همان لباس مقدس روحانیت در مراسم عروسی حاضر شدند و مراسم ازدواج ما بسیار ساده برگزار شد.
کد خبر: ۴۴۳۹۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۳

در عملیات مسلم ابن عقیل قرار بود شبانه به شهر مندلی عراق وارد شویم، شهید حسین اخلاصی زنگنه- که بچه های رزمنده را با نام گلاب صدا می زد قبل از حرکت ، اورکت خود را از تن بیرون آورده و به مسئول خود داد. من به او گفتم: گلاب، شب مندلی خیلی سرد است و او جواب داد: گلاب! من که امشب شهید می شوم، چرا مدیون بیت المال باشم؟
کد خبر: ۴۴۳۷۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۱

خاطره خود نوشت سرباز شهید «شعبانعلی عنبری محمود»؛
از اين رو معاشرت با غريبان بي كسان و تهديدستان را دوست داشتم. رازهاي نهفته دلم را در زندگي آنها مي يافتم تا مي توانستم به مظلومان به اندازه خودم كمك مي كردم.
کد خبر: ۴۴۳۷۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۰

جانباز علی رضاپور تقی آباد
جانباز هفتاد درصد علی رضاپور تقی آباد فرزند محمد در سال 1360 عازم جبهه حق علیه باطل گردیده و در اواخر جنگ در حالی که عازم منطقه سمن بوکان برای اعزام به سردشت بود در منطقه سقز با اصابت گلوله های ضد انقلابین مجروح و قطع نخاع گردیده است.
کد خبر: ۴۴۳۴۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۷

خاطراه ای شنیدنی از زبان پدر شهید محمدرضا میرزایی؛
ماه مبارک رمضان سال 1362 با محمد رضا در حالی که مشغول کار بودم با او صحبت می کردم گویی می دانستم محمدرضا در این اعزامی که به جبهه می رود دیگر برنمی گردد.
کد خبر: ۴۴۳۳۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۶

چاپ کتاب همیشه با تو
همیشه با تو :کتاب «همیشه با تو » زندگی نامه ،عقاید و خاطرات شهید حسن اقا شریفی ستوده میباشد که در 2000نسخه توسط انتشارات دارخویین در نوبت دوم سال 1397منتشر گردید.نویسنده کتاب حسن کشائی آرانی میباشد.
کد خبر: ۴۴۳۳۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۸

محمدکاظم دشتی رحمت آبادی
جانباز محمدکاظم دشتی رحمت آبادی در سال1365 عازم جبهه شده و در عملیات کربلای 5 مجروح و جانباز گردید
کد خبر: ۴۴۳۲۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۵

گزیده خاطرات خواهرانه و مادرانه ای از شهید عبدالهادی قرغی و قطعه شعری از دل برخواسته مادر مکرمه شهید
کد خبر: ۴۴۳۱۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۳

جانباز محمدمهدی موحدیان
جانباز محمدمهدی موحدیان متولد سال 1346 فرزند ابوالقاسم در سال 1366 در سن ا6 سالگی وارد جبهه نبرد حق علیه باطل گردیده و بعد از حضور فعال در چندین عملیات در سال 1367 در عملیات کربلای 5 از ناحیه کمر مجروح و قطع نخاع شده است
کد خبر: ۴۴۲۸۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۹

خاطراتی از شهید حسینعلی مونسان
کد خبر: ۴۴۲۸۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۷

حال و هوای عجیب فرمانده سپاه رامسر شهید محمد سليمان نژاد پیش از شهادت:
دوست و همسنگر شهيد محمد سليمان نژاد مى گويد: قبل از شروع عمليات به من گفت احمد بيا كنارم بنشين. گفت كفنى دارم كه قسمت هاى از آن را جوشن كبير كامل نوشته ام، مى خواهم هر كدام از ما زودتر شهيد شد، ديگرى را شفاعت كند. من به شوخى به او گفتم: تير به ما نمى خورد. گفت: بيعت مى كنى؟
کد خبر: ۴۴۲۸۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۷

فرمانده شهید خلیل حسن­ بيكي ­­الله­ آبادي
شهید خلیل حسن­ بيكي ­­الله­ آبادي بيست و هشتم مرداد 1333، در شهرستان يزد به دنيا آمد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. بيست و پنجم دي 1365، با سمت جانشين فرمانده ستاد تيپ 18 الغدير در شلمچه بر اثر اصابت تركش خمپاره به سر، شهيد شد.
کد خبر: ۴۴۲۶۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۶

یک نکته از هزاران(5 )؛
از آن طرف تپه هشت جنازه را نشانم داد و گفت: هر چه آر پی جی انداختی خورد توی آن هایی که پایین تپه بودند. گلوله ی آخری وسط آن دو نفر خورد که در حال پایین آمدن بودند.آن موقع بود که متوجه مفهوم آن آیه شدم. من فقط شلیک کردم. خدا تیر را هدایت کرد و به هدف زد.
کد خبر: ۴۴۲۳۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۱

یک نکته از هزاران(3 )؛
ما چهارده نفر بودیم. شهید آیت شعبانی قبل از اعزام گفته بود :این راه برگشت ندارد. با این گفته اش انتظار داشت عده ای منصرف شوند؛ اما هیچ کس انصراف نداد.
کد خبر: ۴۴۲۳۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۱

یک نکته از هزاران(2 )؛
بین راه؛ بچه ها مرا در جلوی بیمارستان کنار دست راننده می بینند؛ دست و پا شکسته و گچ گرفته. چون حالم بد بود، مرا جلو گذاشته بودند تا شاید حالت تنگی نفس و خفگی ام بر طرف شود. یک دفعه متوجه شدم یک نفر مرتب داد می زند:" بابا... بابا..." سرم را برگرداندم پسرم بود مرا از شیشه ماشین دیده و شناخته بود.
کد خبر: ۴۴۲۱۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۹

یک نکته از هزاران(2 )؛
داشتم سرنگ را می کشیدم تا مواد را وارد سرنگ کنم که ناگهان معده مجروح تحریک شد و نیم خیز شد و بالا آورد روی سر و صورت من ریخت من هم با چشم بسته دنبال چیزی می گشتم تا چشمانم را پاک کنم ؛ از طرفی یک دستم به مریض بود که از تخت نیفتد. بالاخره با مقنعه، صورتم را پاک کردم.
کد خبر: ۴۴۲۱۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۱

خاطرات شهید عشقعلی قنبری از زبان همرزمش امید اصغری
عشقعلی قنبری، دهم فروردین ۱۳۳۹، در روستای اسفرورین از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد. پدرش علی، کشاورز بود و مادرش رقیه نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. راننده جهادسازندگی بود. سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. سیزدهم آبان ۱۳۶۶، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به پاها، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۴۴۱۸۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۳

امیرحسین حاجی نصیری روایت می‌کند: یک دفعه دیدم یک تویوتا با سرعت به ما نزدیک می‌شود. یکی از شیرمردهای نجبای عراقی بود. عجب جرأتی داشت. با ماشین آمده بود جایی که تازه تاو زده بودند.
کد خبر: ۴۴۱۷۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۲

كتاب ،مگر شما ايراني نيستيد
كتاب ،مگر شما ايراني نيستيد ، خاطرات جانباز و رزمنده دوران دفاع مقدس اقاي عباس رييسي بيدگلي روايتگر تصميم خالصانه يك بسيجي نوجوان براي حضور داوطلبانه در عرصه دفاع مقدس است ،اين اثر در مهر ماه سال ۱۳۹۷ درجلسه ديدار نويسندگان عرصه دفاع مقدس كه با حضور مقام معظم رهبري حضرت ايت اله خامنه اي برگزار شده بود معرفي و از نويسنده توسط ان مقام معزز تجليل شد .
کد خبر: ۴۴۱۷۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۳