شهید «سعدی سامانیپور» در وصیت نامه اش نوشته است: «من برای مال و مقام نیامدهام؛ برای پیروزی حق بر باطل آمدهام.»
در آستانه عملیات بیتالمقدس، وقتی دیگران از ترس میلرزیدند، جوانی از ساوجبلاغ با قلمی لرزان اما قلبی استوار، وصیتنامهای نوشت که امروز پس از چهار دهه، همچون مشعلی فروزان راه نسل جوان را روشن میکند. شهید حسین دهقاننژاد در این وصیتنامه تاریخی، نه یک وداع، که بیعت دوبارهای با آرمانهای امام حسین(ع) ثبت کرده است.
شهید «غلامرضا شهاب بوستانی» را در وصیتنامهاش نوشته است: «پدر و مادر عزیزم! بدانید که مردان حق همیشه زندهاند؛ چرا که برای خاک و ناموسمان جنگیدهایم. برایم گریه نکنید، چرا که من همواره با شما هستم...»
شهید «مرتضی شعبانی» از شهدای دوران دفاع مقدس است. او در وصیتنامهاش نوشته است: «برادران و خواهران! اگر به من علاقه دارید، به سفارشهایم عمل کنید: امام را یاری دهید، پدر و مادر را گرامی بدارید و بدانید که من با لبخند به استقبال شهادت رفتم. اشک نریزید؛ این راهی بود که خود خواستم!»
وصیتنامه صمیمی شهید "علی شاهبخت" از اشتهارد، روایتی ساده و بیپیرایه از آرزوهای یک بسیجی است که در عملیات مأوت به شهادت رسید. او که تنها یک سیکل سواد داشت، با زبان سادهاش از پدر خواست قرضهای نماز و روزهاش را ادا کند و برای همسرش مهریه بپردازد.
سه دهه پس از شهادت، صدای شهید «محبوب شهبندی» هنوز در این کلمات طنینانداز است: هشدارهایی که گویی امروز را پیشبینی کرده بود. این وصیتنامه نه یک خاطره که زندهترین پیام برای نسلی است که هر لحظه در معرض توفانهای فکری دشمنان اسلام است.