جانباز - صفحه 5

آخرین اخبار:
جانباز
خاطرات شفاهی جانبازان ‌ ‌

فریاد می‌زدم مردم دور شوند

جانباز ۵۵ درصد «محمود عباسی فرید» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «با تجربه سربازی می‌دانستم بعد از زدن خمپاره توسط منافقین و گروه‌های ضد انقلاب و جمع شدن مردم، دوباره برای تلفات بیشتر خمپاره در همان محل می‌زنند، بعد از خمپاره اول، فریاد می‌زدم مردم دور شوند و ...»
خاطرات شفاهی جانبازان ‌ ‌

دشمن آتش حمله را زیاد کرد

جانباز ۵۵ درصد «محمود حسینی کوکیا» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «شب در تظاهر به حمله بودیم و ما نقش طعمه را داشتیم، که دشمن آتش حمله را زیاد کرد و ...»
خاطرات شفاهی جانبازان ‌ ‌

با دندان ترکش را بیرون کشیدم

جانباز ۶۰ درصد «محمد ولی اللهی» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «ترکشی که به دستم اصابت کرد را با دندان بیرون کشیدم و با ملحفه ای که برای تمیز کردن سلاح استفاده می‌کردیم زخم را پوشاندم و ...»
خاطرات شفاهی جانبازان ‌ ‌

با انفجار مین به گوشه‌ای پرت شدم

جانباز ۶۰ درصد «محمد علی رامین» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «با انفجار مین در مسیر حرکت به گوشه‌ای پرت شدم و سپس بر اثر ریزش سنگ‌هایی که با انفجار مین اول به هوا پرتاب شده بود، مین‌های دیگر هم شروع به انفجار کردند و ...»

جانباز البرزی به کربلا رفت، اما با دوچرخه!

رضا مفاخری، جانباز سرافراز استان البرز، با اراده‌ای پولادین، سفر معنوی خود به کربلای معلی را با دوچرخه آغاز کرد. این حرکت الهام‌بخش، تجسمی از ایثار و فداکاری بی‌پایان جانباز ان است.
خاطرات شفاهی جانبازان ‌ ‌

ناگهان پایم روی مین رفت

جانباز ۵۰ درصد «محمد رشید جو» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «اول فکر کردم خمپاره زدند و کتفم آسیب دیده است، اما ناگهان متوجه شدم پایم روی مین رفت و ...»

جلوی خط نیرو کم دارد و به من نیاز هست

جانباز سرافراز «محمد حمزه خواه» در گفتگویی با افتخار بیان می‌کند: «من کارم این بود زخمی و شهید ببرم، نزدم آمد و گفت این برادرم هست،گفتم اگه برادرت هست بیا برویم، گفت نه تو او را ببر، الان خط نیرو کم هست،...»

می گفتم بیشتر زنده بمانم و خدمت کنم

جانباز سرافراز «محسن صادقی» در گفتگویی بیان میکند: «من برای رفتن به جبهه خیلی مشتاق بودم، می گفتم که بیشتر زنده بمانم و خدمت کنم و از وطنمان دفاع کنم، اما متاسفانه خیلی از دوستان من شهید شدند.»
خاطرات شفاهی جانبازان ‌

‌می‌خواستند بین ما تفرقه بیندازند

جانباز ۳۵ درصد «محمد حسین یعقوبی» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «گفتند با ارتشی‌ها کاری نداریم، اما بسیجی‌ها و سپاهیان را می‌کشیم، می‌خواستند بین ما تفرقه بیندازند و ...»
خاطرات شفاهی جانبازان ‌

فشار دشمن برای روی گرداندن اسرا از انقلاب

آزاده و جانباز ۵۰ درصد «محمد حسین پور» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «هر فشاری را بر روی اسرا می‌آوردند تا آنها از انقلاب روی برگردانند و ...»

گفتم من نظامی هستم ، اگر من را بگیرند اعدامم می‌کنند

جانباز سرافراز «مجید آقالو» در مصاحبه با نوید شاهد با افتخار می گوید: «یک بار در مسجد سخنرانی بود و من هم آنجا بودم که نیروهای ساواک ریختند، من گفتم من نظامی هستم اگر من را بگیرند اعدامم می‌کنند، با کمک دوستانم به هر نحوی فرار کردم.»

دیدار و تجلیل از جانباز معزز ۵۰ درصد «عیسی رسول نژاد»

به مناسبت دهه امامت و ولایت از جانباز معزز ۵۰ درصد آقای عیسی رسول نژاد توسط سرهنگ عطاری فرمانده محترم ناحیه مقاومت بسیج، حاج آقا ساجدی نماینده ولی فقیه در ناحیه مقاومت بسیج و رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان پلدشت دیدار و تجلیل بعمل آمد.
خاطرات شفاهی جانبازان ‌

در خاکریز بودم که گاز شیمیایی زدند

جانباز ۷۰ درصد «مجید موسوی طالبخان» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «به سمت خاکریز رفتم و در آنجا با یکی از دوستانم بودم که مورد حمله شیمیایی دشمن قرار گرفتیم و ...»
خاطرات شفاهی جانبازان

‌می‌خواستند همه ما را به اسارت بگیرند

جانباز ۵۰ درصد «قهرمان یوسفی نژاد» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «بعد از عملیات حاج عمران مورد تک عراقی‌ها قرار گرفتیم و آن‌ها می‌خواستند همه ما را به اسارت بگیرند و ...»
خاطرات شفاهی مادر شهید؛

دست‌های باز برای آزادی، قلبی باز برای خدا

مادر شهید "داریوش محمدطالبی" از فرزندی می‌گوید که از همان لحظه تولد، آزادی را در جانش داشت و حتی تاب قنداق را هم نمی‌آورد. کودکی که با روحی بزرگ، در هشت‌سالگی روزه می‌گرفت، بدون سحری تا غروب ایستادگی می‌کرد، و از همان سال‌های ابتدایی زندگی، نشانه‌هایی از بزرگی، ایثار و دینداری را در رفتار و انتخاب‌هایش نشان می‌داد؛ فرزندی که بعدها شد یاور خانواده، برادر مهربان، و در نهایت شهیدی جاودانه در راه ایمان.
خاطرات شفاهی جانبازان

در حال استراحت بودم که عراقی ها پاتک زدند

جانباز 50 درصد «فرمان رمضانی» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «بعد از یک عملیات سخت ، شب در حال استراحت بودم که ناگهان سرباز گفت سرگروهبان عراقی ها دوباره پاتک زدند و ...»
خاطرات شفاهی جانبازان

20 درصد احتمال زنده ماندنم بود

جانباز 6۵ درصد «فرزاد جوز» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «زمانی که با اعضای خانواده در حال حرکت بودیم ، خودرو بر روی مین رفت و بدلیل وخامت شدید حالم، پزشکان فقط 20 درصد احتمال زنده ماندن من را می دادند و...»
مصاحبه با جانباز ۲۵ درصد «علی علیزاده»

وطن، با ارزش‌ترین دارایی هر انسان است

جانباز سرافراز «علی علیزاده» در مصاحبه با نوید شاهد با افتخار می گوید: «این افتخار را دارم که با عشق و علاقه به جنگ رفتم و اگر باز نیاز باشد بخاطر میهنمان میروم. وطن هر انسان برای او از همه چیز باارزش‌تر است. آن موقع رزمندگان چه کارهایی کردند کسانی که دست و پایشان را دادند و جانشان را فدا کردند.»
گزارش تصویری

دیدار و تجلیل از جانباز ان دوران دفاع مقدس در شهرستان تکاب

به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) و با حضور مسلم فکری رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران و سرهنگ صیاد کرامتی فرمانده ناحیه مقاومت بسیج سپاه تکاب از ۵ جانباز دوران دفاع مقدس تجلیل شد. در این دیدارها با اهدای لوح سپاس از جانباز ان سرافراز محمود عبدالهی، صفر غلامی، یداله غلامی، حبیب اله احمد زاده و محمد علی خاکزاد تجلیل شد.
خاطرات شفاهی جانبازان

هنگام تشییع جنازه، پرستار متوجه نفس کشیدن من شد

جانباز ۲۵ درصد «علی خانبابایی» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «دکتر گفت ایشان شهید شده است و به سردخانه منتقلش کنید. صبح فردا قبل از اعزام به ارومیه برای تشییع جنازه، پرستار متوجه نفس کشیدنم می‌شود و ...»
طراحی و تولید: ایران سامانه