نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهدا
خاطره ای از شهید "علی حسین امین زاده کاهو"
همه ی ما حداقل یک بار تجربه رویا دیدن در خواب را داشته ایم. در میان این رویاها گاها وقایعی را شاهد خواهیم بود که شاید از رخدادی واقعی و یا حقایقی که از آن بی خبریم نشات می گیرد. در ادامه خاطره ای از حضور شهید امین زاده در یک رویای صادقه را با هم می خوانیم.
کد خبر: ۴۶۱۹۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۷

گذری بر خاطرات شهید "محمد رضا صفری"
شهید تحت تاثیر راهنمایی های آموزگار خود علاقمند به خط ولایت و رهبری شد و در همین راه خود را فدا کرد.
کد خبر: ۴۶۱۷۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۳

خاطره از شهید "عبدالرسول آب بر" به روایت پدر
پدر شهید آب بر خاطره ای از ایام محرم از شهید نقل می کند. اما به گفته این پدر بزرگوار، هر وقت که صدای نوحه و عزاداری برای امام حسین را می شنود، می داند که فرزند او هم در جمع آنهاست و برای سالار شهیدان به سر و سینه می زند.
کد خبر: ۴۶۱۷۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۲

معمولاً وقتی انسان خوابیده با ضربه‌ای ناگهانی بیدار شود، حالت شوک به او دست می‌دهد. ولی شهید راشکی با این ضربه ناگهانی با خونسردی بیدار شد.
کد خبر: ۴۶۱۶۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۲

روایتی شنیدنی از شهید مهدی یزدان پناه؛
من مصمم شدم که در خاک ایران بمانم و در جبهه ها به نبرد با دشمنان بپردازم و تا بیرون کردن دشمن از خاک پاک وطنم از پای ننشینم.
کد خبر: ۴۶۱۵۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۰

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت سیزدهم
در آنجا پزشک مخصوص هر چند ساعت می آمد و خونش را آزمایش می کرد. حال پدر بسیار وخیم بود و گاهی بیهوش میشد و گاهی به هوش می آمد. غلظت خونش وضعیت عادی نداشت و این از همه بیشتر دکتر را نگران کرده بود.
کد خبر: ۴۶۱۴۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۴

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت دوازدهم
گفتم: بابا من نمی خوانم. شما احتیاج به روضه ندارید. از این به بعد هر وقت خواستم شما گریه کنید فقط می گویم امام حسین(ع).
کد خبر: ۴۶۱۴۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۳

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت یازدهم
اصلا اول ماه خیلی ها میدانستند که پدر قرار است حقوق بگیرد و می آمدند. به خیلی از خانواده ها کمک می کرد. بی جهت نبود که همه می گفتند که او پدر ما هم هست، فقط پدر شما نیست
کد خبر: ۴۶۱۴۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۲

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت دهم
صوت زیبای قاری در فضای با طراوت حیاط پیچیده بود. همه دیدند حاج آقا طالبیان همان جایی که درست زیر پایش چاله ای آب جمع شده بود به سجده افتاد. هیچ کس جز حاجی به این مسئله توجه نکرده بود که آیه ای را که قاری می خواند سجده واجب دارد.
کد خبر: ۴۶۱۴۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۳۱

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت نهم
یک روز گفتم: باباجان تو پدر این پیکان را درآوردی و خرابش کردی. گفت: محمدحسین جان عیبی ندارد. مال دنیا است و ارزش غصه خوردن را ندارد.
کد خبر: ۴۶۱۴۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۹

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت هفتم
گفت که بیاوریدم پایین. آوردنش پایین و گفتند که خوب چه می‌خواهی بگویی؟ گفت: ای بابا داشتید خفه ام می کردید که. صدای خنده همه آن کتک خورده ها و مامورها در ماشین پیچیده بود.
کد خبر: ۴۶۱۴۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۶

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت ششم
از شدت درد بیهوش شدم، وقتی به هوش آمدم چشم هایم را در اتاقی تنگ و تاریک باز کردم. در حال دعا و نیایش به خواب رفتم. پدرم را در خواب دیدم. مرا در آغوش کشید و گفت: پسرم مقاومت کن این دوره هم با همه سختی هایش می گذرد.
کد خبر: ۴۶۱۴۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۴

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت چهارم
پدرم دوباره پاسخ داد: غیر مستقیم، بله! شما ما را مجبور به این کار کرده اید. صبح ها وقتی که قصابی می رفتم که گوشت بخرم؛ وقتی که دور میدان مجسمه عمله ها را می دیدم که بی صبرانه منتظر رفتن به سر کار هستند؛ وقتی که میدیدم گروه گروه کارگر و عمله بیکار تا ظهر یا عصر می ماندند! خون ام به جوش می آمد و تاب و برایم نمی ماند.
کد خبر: ۴۶۱۴۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۲

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت سوم
طرف حسابی خجالت کشید و فهمید که این طرف از آن بیدها نیست که با این بادها بلرزد و خیلی زودتر از آنچه فکر می کرده، لو رفته و با آدم ساده ای طرف نیست. با آن که او را با تخت به اتاق آورده بودند، بلند شد و با پای خودش از اتاق بیرون رفت!
کد خبر: ۴۶۱۴۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۱

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت دوم
1- هر حرکت و سکون به یاد خدا و برای خدا باشد. 2- نماز در اول وقت خوانده شود. 3- نماز به جماعت خوانده شود. 4- در هفته یک روز روزه گرفته شود.
کد خبر: ۴۶۱۴۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۰

خاطرات خود نوشت معلم شهید محمد طالبیان
من دبیر او بوده ام؛ اما در راه که میدیدمش، به او سلام می کردم. حالا خیلی خوشحالم که برادرش به این دبیرستان آمده. سعی کن مثل برادرت باشی.
کد خبر: ۴۶۱۳۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۹

"زهرا کرد زنگنه" شیرزنی از ایل بختیاری و مادر شهید مدافع حرم "رضا عادلی" است که در گفتگو با نوید شاهد از پسر تازه دامادش می گوید. شهیدی که تاریخ عقد و شهادتش یکی شد. شما را به خواندن این گفتگوی صمیمی دعوت می کنیم.
کد خبر: ۴۶۱۳۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۶

خاطره خودنوشت شهيد شرفی «4»
شهيد جليل شرفی در دفتر خاطراتش می نویسد: با صداي غرش توپ خانه از خواب بيدار شديم ساعت حدود يک ربع به چهار بود .بعد از نماز و دعا کم کم صداي هلي کوپتر هائي که مجروحين را منتقل مي کردند،به گوش مي رسيد. مجروحين تقريباً زياد نبودند هر چند که مي گفتند دشمن متوجه حمله شده بود و بالطبع مجروح زيادتري مي بايست مي گرفت...
کد خبر: ۴۶۱۲۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۶

به‌روایت و قلمِ شهید «حسین رفیعی‌سیر»
شهید حسین رفیعی‌سیر در خاطراتش چنین می‌نویسد: رزمندگان عاشق شهادت داوطلبانه برای بازکردن معبر هجوم برده بودند، همه آنها خط‌شکن‌های داوطلب شهادت بودند.
کد خبر: ۴۶۱۲۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۵

خاطره ای از شهید کاظم صادقپور
خوب در خاطرم است لحظه آخر که می خواست از درب خانه خارج شود دوباره برگشت و با نگاه غریبی به تمام خانه نگاه کرد. گویا به او الهام شده بود که دیگر برگشتنی در کار نیست. ما هم تا سر جاده روستا دنبال او رفتیم صورتش را بوسیدم او رفت و شهید شد.
کد خبر: ۴۶۰۹۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۲