نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهدا
نوید شاهد - مادر شهید "رمضانعلی دارابی" نقل می‌کند: «فرمانده به رمضانعلی که از سربازهای قدیمی و ارشدشون بود، مأموریت داد که با یکی از سربازها که تک‌فرزند خانواده‌اش بود، برای بچه‌های تأمین جاده، غذا ببرن. در برگشت به پایگاه، ماشین‌شون روی مین رفت و رفیقش تکه‌تکه شد و او هم از ناحیه فک، صورت و دست مجروح شد. مدتی بیهوش روی زمین افتاده‌بود ...» نوید شاهد سمنان در سالروز ولادت، شما را به مطالعه خاطرات این شهید والامقام دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۹۵۵۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۷

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (18)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «سفر پنجم آواز غم با شفقی که به خون نشست: داستانی از آواز سوزناک غم و شفق سپيدی که به خون نشست، داستانی از غروبی خونين، سنگری خونين، پيکری خونين و بالاخره داستانی از چگونگی شهادت بهمن شجاعی...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۵۵۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۱۰

برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
نوید شاهد - «یک روز من با عجله به خانه رفتم و مادرم را صدا کردم و به او گفتم مغازه سر کوچه کپسول گاز ثبت‌نام می‌کند و باید یک درخواست بنویسم و با شناسنامه‌های شما و پدرم ببرم تا ثبت‌نام کنم ...» ادامه این خاطره از جانباز "سلمانعلی جامکلو" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۹۵۵۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۷

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (17)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «با قلبی گرفته رفتم داخل اتاق، چند نفری که باقی مانده بودند زانوی غم در آغوش گرفته بودند همه ساکت بودند و بعضی ها هق هق گريه شان لحظه های سکوت را می شکست و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۵۵۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۱۰

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (16)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: « جلال را بغل کردم و گذاشتم روی برانکارد با حبيب رستمی آورديم به آمبولانس سپرديم و فوراً به سوسنگرد فرستاديم. خيراله به پايش ترکش خورده بودو...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۵۴۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۱۰

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (15)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: « با يکی از نيروهای چمران رفتيم شناسائی در دهکده آل بقری. وقتی به دهکده رسيديم وارد کانالی شديم. کانال عميق بود و تا گردن می پوشاندو...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۵۴۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۷

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (14)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «غروب بود که رفتيم پيش بچه ها مالکيه در چند کيلومتری سوسنگرد بود و نيروهای عراقی پشت رودخانه بودند. ابوالفضل اکبری هم آنجا بود بيشتر از همه بچه های ما با ابوالفضل صميمی شده بوديم و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۵۴۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۷

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (13)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: « برادرم گفت که ديده ور زخمی شده تا اين را گفت من هم مجبور شدم برنامه آمدن دوباره به سوسنگرد را بريزم. دو سه بار در اين مدتی که کازرون بودم به بيمارستان رفتم و پانسمان را عوض کردم...» متن کامل خاطره خود نوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۵۴۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۷

نوید شاهد - خواهر شهید "محمدرضا کردی" نقل می‌کند: «همسایه‌مان می‌گفت: خدا کند که این شهدا، شهدای واقعی باشند. نیمه‌های همان شب بود که محمدرضا را در خواب دیدم مرا صدا زد و گفت: خانم یگانه، برای این شهدا سوره يس بخوان.» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، شما را به مطالعه خاطراتی از این شهید گران‌قدر دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۹۵۳۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۶

برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
نوید شاهد - «در آن شلوغی و زیر آتش دشمن به یاد افتادم که گربه‌ها تشنه مانده‌اند رفتم از تانکر آب بیاورم. خمپاره همچنان می‌بارید. یک ترکش به بازوی سمت چپم اصابت کرد. دیدم سنگر ما به هم ریخت. گفتم دیگر کار گربه‌ها تمام شده است ...» ادامه این خاطره از جانباز "علیرضا شمسینی" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۹۵۳۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۶

نوید شاهد - «برادر گرائیلی وقتی پیش ما آمد ما را قسم داد که ظرف‌ها را نشوییم او می‌گفت نذر کردم اگر قسمت شد و جبهه آمدم تا آخر ماموریت ظرف‌های همسنگرانم را خودم بشویم ...» ادامه این خاطره از نویسنده و رزمنده دفاع مقدس "کامبیز فتحی‌لوشانی" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۹۵۳۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۵

مادر شهید "محمد انصاریان":
نوید شاهد – مادر شهید "محمد انصاریان" گفت: کتاب "الضاریان" فردا، پنجشنبه، همزمان با سالروز عملیات کربلای 4 و شهادت این شهید بزرگوار رونمایی می‌شود.
کد خبر: ۴۹۵۲۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۳

نوید شاهد - مادر شهید "محمدرضا اردکانی" نقل می‌کند: «هیچ وقت نمی‌گفت می‌خوام برم جبهه. می‌رفت سپاه، ثبت نام می‌کرد. لباس می‌گرفت می‌آمد خانه می‌پوشید. آن‌وقت متوجه می‌شدیم که می‌‌خواد بره جبهه. وقتی می‌خواست بره جبهه، بهم سفارش می‌کرد ...» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، شما را به مطالعه خاطرات این شهید گران‌قدر دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۹۵۲۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۳

نوید شاهد - برادر شهید "عباس احمدی" در خاطره ای از برادرش اینطور می گوید: «بعد از بازگشت از جبهه خیلی بی قرار شده بود و می خواست دوباره برگردد منطقه، این بار روحیه عجیبی داشت از مادرم حلالیت می طلبید و به پدرم دلداری داد و گفت: ناراحت نباش که فرزندت را در راه خدا هدیه می دهی. مطمئن بود که دیگر راه برگشتی نیست.»
کد خبر: ۴۹۵۲۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۳

مسئول مشارکت زنان اداره‌کل حفظ آثار دفاع مقدس کرمانشاه:
نوید شاهد - «آذر آزادی» گفت: بیان این ایثارگری‎ها و از‌خودگذشتگی دفاع مقدس در قالب نهضت خاطره‎گویی و خاطره‎نگاری می‎تواند این گنجینه‎های ارزشمند را حفظ کند و هم الگوی برای دختران و مادران آینده کشورمان باشد.
کد خبر: ۴۹۵۲۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۳

نوید شاهد - «بدون آمپول بی‌حس‌کننده دندانم را کشید. کشیدن دندان همانا و غش کردن من همانا، دیگر نفهمیدم چه شده، فقط وقتی چشمانم را باز کردم دیدم که لباسم تمام خونی است و از شدت درد چشمانم تار می‌بیند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات آزاده و جانباز "کرم قشلاق‌پور" از دوران اسارت در اردوگاه‌های رژیم بعث است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۹۵۲۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۳

نوید شاهد _ شهید سپهبد صیاد شیرازی، درباره همرزمش شهید نصرالهی می‌گوید: "اولين بار كه با اين شهيد عزيز آشنا شدم، من نگران بودم كه چقدر می‌توانم از كمک ايشان استقاده كنم...." ادامه این خاطره از شهید «قاسم نصرالهی» را در پایگاه خبری نوید شاهد تهران بزرگ بخوانید.
کد خبر: ۴۹۵۰۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۱

نوید شاهد - مادر شهید "رمضانعلی رفیعیان" نقل می‌کند: «پایم شکست و گچ گرفته‌بودم. یک روز گفت: مادر! چرا نماز جماعت نمی‌ری؟ گفتم: با این پا که نمی‌تونم؛ توی خونه می‌خونم. خیلی جدی گفت: مادر! به امید خدا خوب شدی باید بری. منظورم این بود که مسجدها رو خالی نگذاریم...» نوید شاهد سمنان به مناسبت روز پرستار، شما را به مطالعه خاطرات این شهید والامقام دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۹۵۰۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۳۰

نوید شاهد - « ترکش به ساعد رزمنده‌ای اصابت کرده بود. دکتر برایش ساعت عمل نوشت ولی بنای ناسازگاری نهاد و گفت: من مشکلی ندارم مرا بی‌خودی اینجا آورده‌اند. این را بعدا هم می‌شود درآورد ...» ادامه این خاطره از زبان "رقیه صفری" از زنان امدادگر استان قزوین در جبهه را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۹۴۹۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۳۰

نوید شاهد - هم‌رزم شهید "سیدرضا شمسی‌پور" نقل می‌کند: «در جبهه نورد اهواز، نیروها قدری عقب‌نشینی داشتند. در آن عملیات رضا راننده نفربر زرهی بود. اطلاع کامل دارم که بنده خدا، اول مجروح شد و با آمبولانس داشتند او را به پشت جبهه حمل می‌کردند که آمبولانس مورد اصابت ترکش قرار گرفت و ...» نوید شاهد سمنان به مناسبت روز پرستار، در دو بخش خاطراتی از این شهید والامقام را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که شما را به مطالعه بخش دوم این خاطرات دعوت می‌کنیم.
کد خبر: ۴۹۴۹۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۹