راز قاب عکس ششم!
به گزارش نوید شاهد کرمان، شهید "احمد عبدالهی" نهم مرداد 1332، در شهر کرمان متولد شد. وی تا پایان مقطع متوسطه در رشته ریاضی درس خواند و دیپلم گرفت. سال 1361، ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. کارمند مخابرات بود، به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. سرانجام در بیست وسوم دی 1365، در بیمارستان شهید فقیهی شیراز بر اثر صدمات ناشی از جراحات جنگی به شهادت رسید.
به مناسبت ایام سالگرد شهادت، به مرور خاطراتی از شهید «احمد عبدالهی» می پردازیم:
***يک تنه مقابل تانک هاي عراقي ايستاده بود. بچه هاي گردان بي خبر از آنچه در سمت راست دژ مي گذشت، درسوي ديگر با عراقي ها درگير بودند. عبداللهي براي تماس با فرمانده محور به سنگر مخابرات مي آمد که با صفي از تانک هاي دشمن رو به رو شد. تانک ها منطقه را دور زده و از طرف راست قصد حمله داشتند. آرپي جي را از دستم گرفت. روي دژ رفت و فرياد زد: «پشت سرهم موشک برسان » آن روز من مـوشک آرپي جي بـه دستش دادم و او شليک کـرد. وقتي تـانک ها عقـب نشستند، از هـر دو گوش احمد خون مي آمد.
*** كارمند مخابرات بود. يكي از همكارانش شهيد شد. عكس شهيد را قاب گرفت و به ديوار اتاق آويزان كرد. كمي بعد همكار ديگرش به شهادت رسيد. عكس او را نيز كنار عكس اول به ديوار آويخت. مدتها اين روند ادامه داشت. تعداد قاب عكس شهدا بـه عدد پنج رسيد. يك روز او را در حالي كه جاي قاب عكس ششم را آماده ميكرد، ديدم.
پرسيدم: «اين قاب عكس را براي چه كسي آماده كرده اي؟» در سكوت سرش را پايين انداخت و لبخند زد. دلم لرزيد.يقين كردم كه نوبت خودش رسيده است. وقتي متوجه نا راحتي من شد، دلداري ام داد و مثل هميشه به صبر و استقامت سفارش كرد. شبي با شنيدن سر و صدا از خواب بيدار شدم. احمد عكس خودش را در قاب گذاشته بود.
وقتي متوجه شد نگاهش ميكنم، آن را مقابل چشمم گرفت و در حالي كه ميخنديد، پرسيد:«به نظر تو چطور است؟» به او الهام شده بود كه شهيد مي شود و طولي نكشيد كه همان قاب عكس ، كنار پنج قاب عكس ديگر قرار گرفت.
برگرفته از کتاب «احمدآقا»
پایان پیام/