خاطراتی از شهید فاتحی:

دغدغه مردم در هر لباس را داشت

خاطرات شهید احمدرضا فاتحی، روایتی از زندگی مردی است که خدمت به مردم را سرلوحه خود قرار داد. چه در قامت گشت ثارالله و چه در کسوت نانوا، دغدغه‌اش آسایش و رضایت مردم بود.

دغدغه مردم در هر لباس را داشت

به گزارش نوید شاهد اصفهان، قدیرعلی فاتحی برادر شهید، از دغدغه احمدرضا برای قضاوت مردم می‌گوید: «احمدرضا در سپاه که فعالیت داشت، جزء گشت ثارالله بود. اما بسیار مردم‌دار بود و به همین خاطر، زیاد در محل دیده نمی‌شد. وقتی قرار بود در محله گشت بزند، نگران بود و می‌گفت: داداش، من که به عنوان گشت به محله می‌آیم، مردم درباره من چه فکری می‌کنند؟ به او گفتم: وقتی گشت ثارالله می‌آید، همه می‌ترسند؛ اما وقتی تو باشی، مردم دلگرم می‌شوند. پرسید: چرا؟ جواب دادم: چون هم با مردم مهربان هستی و هم بچه‌ها روی شما حساب می‌کنند.

این دغدغه احمدرضا، حتی در خاطرات زندانیان نیز بازتاب داشت: یک شب در آرایشگاهی در میدان شهدا نشسته بودم. آرایشگر که با ما آشنا بود، عکس برادرم را زیر شیشه میزش گذاشته بود. آن زمان، احمد رضا هنوز مفقودالاثر بود. آرایشگر داشت یک نفر را اصلاح می‌کرد که آن مرد در حین اصلاح از او پرسید: این عکس چه نسبتی با شما دارد؟ آرایشگر پاسخ داد: او از برادرم هم به من نزدیک‌تر است. مگر او را می‌شناسید؟ مرد گفت: بله، من او را می‌شناسم. من زندانی بودم و هر وقت او پست نگهبانی داشت، من دلگرم می‌شدم. آرایشگر پرسید: چرا؟ او جواب داد: با ما با احترام رفتار می کرد و به مشکلات ما رسیدگی می کرد. در کل، هر وقت او در پست بود، برای ما خوب بود. آرایشگر پرسید: حالا می‌دانی او کجاست؟ مرد پاسخ داد: نه. آرایشگر ادامه داد: چند سالی است که مفقود شده است. مرد با ناراحتی گفت: جدی می‌گویید؟ شوخی می‌کنید؟ آرایشگر گفت: این برادرش اینجا نشسته و احمدرضا چند سال است که مفقود شده. آن مرد به شدت ناراحت شد و اشک ریخت.

این دغدغه برای مردم، حتی در دوران کار در نانوایی نیز همراه احمدرضا بود: «مدتی بود که از نانوایی بیرون آمده بود. زمانی که در نانوایی کار می‌کرد، همیشه سعی می‌کرد نان باکیفیت به دست مشتری برساند و هرگز نان سوخته به کسی نمی‌داد. یک روز من نان خریدم و برای ناهار به خانه آوردم. وقتی احمدرضا رسید و نان‌ها را دید، پرسید: چه کسی این نان‌ها را خریده است؟ مادرم گفت: قدیر رفته خریده. در حالی که دستانش خیس بود، به شوخی به سرم زد و گفت: این نان را چه کسی به تو داد؟ گفتم: نانوایی سر کوچه. پرسید: مگر پولش را ندادی؟ گفتم: چرا، پولش را دادم. گفت: بلند شو و برو این نان‌ها را به شاطر پس بده و به او بگو: نان خوب به من بده. این نان‌ها قابل خوردن هستند، اما خیلی سوخته‌اند و نباید نان سوخته به مردم بدهی! تا نانوا هم یاد بگیرد که وظیفه‌اش این است نان خوب به دست مردم برساند. سپس پرسید: وقتی من در نانوایی کار می‌کردم، کسی از من ناراضی بود؟ گفتم: نه. گفت: حالا اگر شاطر را دیدی، سلام من را به او برسان و بگو: دستت درد نکند، نان خوب به دست مردم بده.»

این خاطرات، نشان می‌دهند که شهید احمدرضا فاتحی، در هر جایگاهی، دغدغه خدمت به مردم را داشت و همین ویژگی، او را ماندگار کرده است.

انتهای پیام/

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده