قسمت دوم خاطرات شهید «مصطفی بخشیغلامی»
همرزم شهید «مصطفی بخشیغلامی» نقل میکند: «گفتم: مصطفی! کجا؟ گفت: باید برم. نگاه به ساعت کردم. سر ساعت بلند شده بود. گفتم: حالا یک دقیقه اینور و اونور بشه به جایی خوره. گفت: ما برای دقیقهدقیقه بچهها مسئولیم.»
کد خبر: ۵۶۲۲۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۴
گفتگوی تصویری با همسر شهید «امامعلی کهراری»
«مرضیه مؤمنه» می گوید: شهید در شهرداری کرمانشاه کار می کرد. روزی که پناهگاه پارک شیرین را بمباران کردند داوطلبانه به کمک مردم شتافت. داخل پناهگاه می شود که دشمن مجددا ساعت 13:30 همانجا را مورد هدف قرار می دهد و همسرم به شهادت می رسد.
کد خبر: ۵۶۲۲۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۳
قسمت چهارم خاطرات شهید «حسینعلی حسنی»
پدر شهید نقل میکند: «حسینعلی تأکید میکرد: شما برای من بیقراری نکنید. اگر شما ناراحت باشید من هم در جبهه ناراحت خواهم بود. من کاری کردم که آخرت شما در قیامت تضمین خواهد شد.»
کد خبر: ۵۶۲۲۰۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۳
خاطره نگاری آزادگان
«آسمان، آبیتر» مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش میشود. این قسمت از «آسمان، آبیتر» با آزاده و جانباز سرافراز «اصغر خوش نیت» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت میکند.
کد خبر: ۵۶۲۲۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۳
خواستهِ یک یادگار دفاع مقدس:
«محمدحسین روح» جانباز ۲۵درصد جنگ تحمیلی میگوید: «در راه اسلام و قرآن قدم بردارید و مواظب باشید که شیطان باعث دوری شما از خدا نگردد و دوستدارم زندگی مردم جهان در آرامش، صلح و عدالت در پرتو اسلام است.»
کد خبر: ۵۶۲۱۹۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۲
«قبل از شهادتش خواب دیدم که شهید شده و در جمع شهداست. من و مادرم داشتیم میرفتیم که شهدا را ببینیم. همینطور که داشتیم میرفتیم یکدفعه دیدیم که حجت سرش را بلند کرد ...» ادامه این خاطره از شهید «محسن بلندیان» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۲۱۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۱
کتاب «سیراب از عطش» مصاحبه و تدوینی از «رمضانعلی کاوسی» است که به خاطرات جذاب جانباز ۷۰ درصد «احمد شیروانی» میپردازد و در انتشارات سورهمهر به چاپ رسید.
کد خبر: ۵۶۲۱۶۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۱
قسمت سوم خاطرات شهید «محمد خراسانی»
برادر شهید «محمد خراسانی» نقل میکند: «محمد آخرین خاطرات شیرین کودکی را مرور کرد و مانند کسی که میخواهد به سفری دور برود، با من حرف زد. بین بچهها معروف بود که هر کس بخواهد شهید شود، نور بالا میزند. آن شب حال و هوای محمد حکایت از رفتن داشت.»
کد خبر: ۵۶۲۱۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۰
قسمت سوم خاطرات شهید «حسینعلی حسنی»
پدر شهید «حسینعلی حسنی» نقل میکند: «یکبار به او گفتم: بابا تو به اندازه کافی به جبهه رفتی بس است. گفت: جبهه و جنگ کعبه آمال من است.»
کد خبر: ۵۶۲۱۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۰
قسمت دوم خاطرات شهید «محمد خراسانی»
همرزم شهید «محمد خراسانی» نقل میکند: «گفت: برگزاری نمایشگاه شهید مهرابی با من. عکسهای شهدای گردان را جمع کرد و با ظرافتی خاص با سیم خاردار برای همه آنها قاب درست کرد. او با عشق به امام(ره) و شهدا از جان مایه گذاشت و نمایشگاهی دیدنی و زیبا برپا کرد.»
کد خبر: ۵۶۲۰۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۹
قسمت دوم خاطرات شهید «حسینعلی حسنی»
مادر شهید «حسینعلی حسنی» نقل میکند: «شهید را قبل از شهادتش در خواب دیدم. شبی خواب دیدم که امام(ره) نحوه شهادتش را بیان کرد و بر سر شهید دست کشید ...»
کد خبر: ۵۶۲۰۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۹
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
عوض نجفزاده پدر شهید «عزیز نجفزاده» روایت میکند: «عزیز پسر خوب، مودب و مهربانی بود. نمازش هیچگاه قضا نمیشد و همیشه سعی می کرد به دیگران کمک کند. او در سال ۱۳۶۰ به عنوان بسیجی جبهه اعزام شد و در عملیات والفجر۴ در سال ۱۳۶۲ به شهادت رسید. پیکرش ۱۰ سال بعد به میهن اسلامی بازگشت.»
کد خبر: ۵۶۲۰۴۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۹
قسمت نخست خاطرات شهید «محمد خراسانی»
همرزم شهید «محمد خراسانی» نقل میکند: «هاج و واج به چهره زیبایش که از اشک خیس شده بود، نگاه کردم. هر چند خواندن نماز شب چندان عجیب نبود، اما آن همه آموزش طاقتفرسا و خستگی مفرط دیگر حالی برای نماز نمیگذاشت؛ اما محمد آنقدر عاشق بود که لذت مناجات با خالق را با هیچچیز عوض نکرده بود.»
کد خبر: ۵۶۲۰۳۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۸
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «حمید میرزایی سیرویی» میگوید: «شهید در درگیری با اشرار و راهزنهای مسلح در منطقه کهورستان به شهادت رسید. ایشان فرمانده بندر خمیر بود و در آن منطقه در حال گشتزنی بودند، اشرار در آنجا کمین کرده بودند و شهید با آنها برخورد میکند و ...»
کد خبر: ۵۶۲۰۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۸
قسمت نخست خاطرات شهید «حسینعلی حسنی»
مادر شهید «حسینعلی حسنی» نقل میکند: «در برپایی نماز بسیار وقتشناس و به نماز اول وقت و فضیلت آن پایبند بود. با دیگر دوستانش قرار میگذاشتند به دیدار خانوادههای معظم شهدا میرفتند و این موضوع را تکلیف میدانست.»
کد خبر: ۵۶۲۰۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۸
روایتی خواندنی از همرزم شهید«غلامرضا سیاه کمری»
«عباس جعفری»، میگوید: بسیار مقید به امور شرعی بود. همیشه با احتیاط با همه برخورد میکرد. به شدت دلبستهی اهل بیت و بویژه حضرت فاطمه(س) بود. همیشه ما را از گناه حتی گناهان صغیره هم بر حذر میداشت.
کد خبر: ۵۶۱۹۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۶
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «حسن ربیعی شریفی» میگوید: «شهید اخلاق خوبی داشت. کارگر شرکت نفت بود و در بسیج هم حضور فعالی داشت. زمانی که نیرو به خرمشهر میبردند شهید هم همراهشان رفت و در آنجا به اسارت گرفته شد، بعد از اینکه به اسارت گرفته شد، شهید را به عراق بردند و ...»
کد خبر: ۵۶۱۸۸۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۶
قسمت دوم خاطرات شهید «مجید آتشفراز»
نامادری شهید «مجید آتشفراز» نقل میکند: «پرچم سبزی توی دستم بود. بالای کوه که رسیدم، حرم امام حسین پیدا بود. خودم رو به حرم رسوندم. میله پرچم سبز رو توی حرم در زمین فرو کردم.»
کد خبر: ۵۶۱۸۴۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۶
قسمت نخست خاطرات شهید «مجید آتشفراز»
همرزم شهید «مجید آتشفراز» نقل میکند: «یک بعدازظهر بود که از خط برگشت. گفت: علیرضا! یک لیوان آب خنک به من میدی؟ گفتم: تا برگردی آب خنک درست میکنم. در حال وضو گرفتن بود که گلوله خمپاره آمد، منفجر شد و سر او را برد.»
کد خبر: ۵۶۱۸۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۴
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «محمد کارگر» میگوید: «قبل از اینکه شهید به شهادت برسد، همرزمش بهش اطلاع میدهد که تیراندازی شده است و تا شهید متوجه میشود تیر به گلویش اصابت میکند. همرزم شهید گفت زمانی که شهید به شهادت رسید بوی خوشی از پیکرش به مشام میرسید...»
کد خبر: ۵۶۱۷۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۳