شاعر و نویسنده ادبیات جنگ در گفتوگو با نوید شاهد
دکتر « غلامرضا کافی» گفت: ادبیات مقاومت به خاطر موضوع فلسطین بود و «شعر» یکی از نخستین رسانههایی است که این موضوع را از ابتدا منعکس میکند.
کد خبر: ۵۷۳۸۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۳
خاطرات شهید غریب در اسارت «غلامرضا چاغروند» به نقل از خواهر شهید؛
خواهر شهید غریب در اسارت « غلامرضا چاغروند» می گوید: وقتی به همراه پدر و مادرم برای شناسایی پیکر برادرم به دزفول رفتیم، مادرم او را از روی دندان شکسته و وسایل همراهش شناسایی کرد چون برادرم سر در بدن نداشت.
کد خبر: ۵۷۳۷۸۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۱
خاطرهنگاری جانباز سرافراز
جانباز اسرافراز « غلامرضا رحمتی» میگوید: «به مدت سه ماه شبانه روز در زاغه نگهبانی میدادیم. چون سن کم و جستهی ریزی داشتم به عنوان نیروی مخابرات و تلفنچی خدمت میکردم.»
کد خبر: ۵۷۳۶۹۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۰
وصیت نامه شهید«غلامرضا سالاری»
شهید« غلامرضا سالاری» در بخشی از وصیت نامه خود نوشته است: عزیزان و دوستان! از شما خواهش میکنم که دنباله رو اسلام باشید و رهبر عزیز را تنها نگذارید.
کد خبر: ۵۷۳۲۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۳
یادواره جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان، فرمانده لشگر ۲۷ محمدرسول الله و شهید غلامرضا صالحی قائم مقام این لشگر روز پنجشنبه 21 تیرماه 1403 با حضور برخی فرماندهان، همرزمان و خانوادههای شهدا در حسینیه فاطمه الزهرا پادگان ولیعصر (عج) برگزار شد.
کد خبر: ۵۷۲۰۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۳
بیست و دوم تیرماه سال ۱۳۶۷ در تنگه «ابوقریب» پیکر سرداری بر زمین افتاد که او را «ابوذر جنگ» لقب داده بودند؛ مردی از دیار قهرمانپرور نجفآباد که برای هدایت نیروها به ابوقریب رفته بود.
کد خبر: ۵۷۲۰۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۳
شهید « غلامرضا کرمی» در گوشهای از وصیت خود مینویسد: «فرزندان عزیزم دست از خدا و قرآن برندارید و هرچه که می خواهید، تنها از خدا بخواهید...» موشن گرافی تولد این شهید بزرگوار را در نویدشاهد ببینید.
کد خبر: ۵۷۱۹۵۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۱
بعدازظهر از جزیره بازگشتیم. در مقر خاکی لشکر عاشورا با برادر (مهدی) باکری صحبت کردیم و به اینتصمیم رسیدیم که تیپ بیتالمقدس در کنار لشکر عاشورا مستقر شود.
کد خبر: ۵۷۱۹۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۰۳
همزمان با ایام عزاداری سرور و سالار شهیدان انجام میشود
یادواره «خورشید دوکوهه» و «طلایهدار دوکوهه» همزمان با ایام عزاداری سرور و سالار شهیدان در پادگان حضرت ولیعصر (عج) برگزار میشود.
کد خبر: ۵۷۱۸۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۰
حاجیه خانم نرجس فتاحی مادر شهید « غلامرضا فتاحی بافقی» دعوت حق را لبیک گفت و به فرزند شهیدش پیوست.
کد خبر: ۵۷۱۳۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۰
فاطمه گدازگران مادر گرانقدر شهید « غلامرضا قالبدارنیا» به فرزند شهیدش پیوست.
کد خبر: ۵۷۱۱۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۰۶
برادر شهید «سردار غلامرضا فلاح نژاد» میگوید: شهید میگفت میخواهم غسل شهادت کنم گفتم چطور؟ مگر میشود توی این آب سرد و به این عمق کم غسل شهادت بکنی! گفت: من داخل چشمه میشوم دراز میکشم شما با کف پایتان روی کمرم فشار دهید تا آب همه جای مرا فرا گیرد واینکار را هم کرد.
کد خبر: ۵۷۰۸۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۰۱
پایان ۴۱ سال چشم انتظاری در شام شهادت یادگار کربلا رقم خورد.
کد خبر: ۵۷۰۴۸۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۶
خانواده شهیدان «شریفی و غریبیان» پس از ۴۱ سال چشم انتظاری، عصر پنجشنبه با فرزندان شهید خود دیدار کردند.
کد خبر: ۵۷۰۴۸۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۶
خانواده شهید « غلامرضا شریفی» که به تازگی شناسایی شده برای دیدن فرزندشان به همدان آمدند.
کد خبر: ۵۷۰۴۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۴
شهید « غلامرضا کاکایی» در گوشهای از وصیت خود مینویسد: «عزیزان این را بدانید تا به درگاه خدا نماز قبول نشود هیچ عمل دیگری قبول نمیشود...» موشن گرافی تولد این شهید بزرگوار را در نویدشاهد ببینید.
کد خبر: ۵۷۰۲۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
آئین وصال خانوادههای شهدای تازه شناسایی شده برگزار میشود.
کد خبر: ۵۷۰۲۵۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۲
خاطرات شفاهی همسر و مادر شهید؛
سیده حشمت همسر و مادر شهیدان احمدیان گفت: «اوایل انقلاب ما به شهر زرندیه آمدیم، اله مراد چهار سال در شرکتی کار میکرد و عضو بسیج بود که راهی جبهه شد در عملیات بیت المقدس به شهادت رسید و بعد از آن پسرش با شور و شوقی همچون پدر راهی جبهه شد.»
کد خبر: ۵۷۰۱۶۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۲
به مناسبت سالروز شهادت شهید « غلامرضا شهروی» دستنوشته این شهید گرانقدر برای علاقهمندان منتشر میشود. در گزیدهای از دستنوشتههایش در وصیتنامهاش میخوانیم: «پروردگارا! ما را همیشه انقلابی نگهدار و انقلابیای که از انقلاب چیزی نخواهیم.»
کد خبر: ۵۶۸۵۱۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۳۰
قسمت نخست خاطرات شهید «غلامرضا شهروی»
همسر شهید « غلامرضا شهروی» نقل میکند: «راننده در حالی که سرعت ماشین را کم میکرد، گفت: حالا هم دیر نشده بفرمایین، تا آخرش پیاده گز میکنی تا مِن بعد اول کرایه رو طی کنی، بعد سوار شی. غلامرضا از جیبش مقداری پول درآورد و پایین صندلی انداخت. غلامرضا گفت: آقا! مثل این که این پول از کیف شما افتاده. مسافر با هیجان جلوی پایش را نگاه کرد...»
کد خبر: ۵۶۸۴۶۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۳۰