شهید علی ایرانمنش

شهید علی ایرانمنش

هیچ وقت برای من گریه نکنید

همسرشهیدعلی ایرانمنش در مصاحبه خود بیان کردند: «ایشان همیشه از خدا می‌خواستند که شهید شوند و اولین تیر هم به پیشانی ایشان بخورد و می‌گفتند که هیچ وقت برای من گریه نکنید من به آن چیزی که می‌خواستم رسیدم و علی وار شهید شدم.»

یادواره روحانی شهید «علی ایرانمنش» به روایت تصویر

یادواره روحانی شهید «علی ایرانمنش» و 3 معلم شهید تربیت بدنی استان کرمان در سالن اجتماعات آموزش و پرورش استان برگزار شد.
معرفی کتاب؛

«باروت بیداری» خاطرات شهید حجت‌الاسلام «علی ایرانمنش»

کتاب «باروت بیداری» شامل خاطرات شهید حجت‌الاسلام «علی ایرانمنش» از شهدای ترور استان کرمان می باشد که توسط «آذر همتی» به رشته تحریر درآمده است.
برشی از کتاب «بگو به جان امام»؛

ادارات پیرانشهر را به کمک شهید ایرانمنش بازگشایی کردیم

نوید شاهد – در خاطرات «علی نظری» همرزم شهید "علی ایرانمنش" آمده است: خیلی سریع خبر بازگشایی ادارات و مدارس در اطراف پیچید و مردم کم کم به سوی شهر پیرانشهر روان شدند. 4 مقر برای بازرسی در اطراف شهر مستقر کردیم که ضد انقلاب از این فرصت برای حمل سلاح و بمب و مواد منفجره استفاده نکند. علی در یکی از این مقرها خدمت می‌کرد و هر کاری از دستش بر‌می‌آمد دریغ نداشت.
برشی از کتاب «بگو به جان امام»؛

بدرقه و استقبال باشکوه از یک دانش آموز شهید!

نوید شاهد – علی یک روز آن گونه بدرقه شد و یک روز هم پیکر مطهرش که زیر شکنجه‌ی گروهک‌های ضد انقلاب تغییر کرده بود، باشکوه و عزت وارد شهر کرمان شد و پدر بزرگوارش به استقبالش آمد.
برشی از کتاب «بگو به جان امام»؛

در کمین ضدانقلاب/ آثار شکنجه و سوختگی روی بدن علی بود

ماشین در مسیر، به کمین ضد انقلاب برخورد کرده بود، متأسفانه شهید ایرانمنش زنده به دست عوامل گروهک‌ها افتاد. بعد از چند روز جنازه‌اش را تحویل گرفتم و دیدم که آثار شکنجه و سوختگی و داغ شدن روی بدنش بود.
برشی از کتاب «بگو به جان امام»؛

برای ضد انقلاب کشتن نوجوانی مانند علی، هنر نبود

علی با اسلحه‌ای که هم قد خودش بود، در برف هم نگهبانی می‌داد. این هنر علی بود که توانست در چنین شرایطی حضور فعال داشته باشد ولی برای ضد انقلاب کشتن نوجوانی مانند علی، هنر نبود.
برشی از کتاب «بگو به جان امام»؛

غریو فریاد «مرگ بر منافقین»

شهید «علی ایرانمنش» شعار "مرگ بر منافقین" را چنان غرا فریاد کشید که گویا 40-50 نفر دارند شعار می‌دهند، غریو صدایش مرا به لرزه درآورد.
برشی از کتاب «بگو به جان امام»؛

خاطراتی پیرامون شهید «علی ایرانمنش»/ نمک روی زخم

یک شب نیرو برای نگهبانی کم داشتیم و علی داوطلب شده که دو شیفت پشت سر هم نگهبانی بدهد و برای اینکه از خستگی دچار خواب آلودگی نشود، دست خود را بریده و نمک روی آن ریخته بود تا سوزش این بریدگی خواب را از چشمانش برباید.

خاطراتی پیرامون شهید «علی ایرانمنش»/ رزمندگان آبروی اسلام را حفظ می کنند

با رزمندگان حالتی دیگر داشت . به آنها عشق می ورزید و همیشه حال آنها را مد نظر قرار می داد. معتقد بود: این بچه ها (رزمندگان) آبروی اسلام را حفظ می کنند و اینها امیدهای امام عزیز هستند.
درباره دانش آموز شهید «علی ایرانمنش»؛

تشکیل کلاس درس برای بچه های کُرد/ تقسیم غذا با بچه های فقیر

شهید ایرانمنش در پیرانشهر که بود، غذایش را با بچّه‌های کُرد و فقیر قسمت می‌کرد و حتّی برای بچّه‌های کُرد، کلاس درسی و آموزش قرآن تشکیل داده بود.

نوجوان ترین شهید استان کرمان به روایت خواهر/ ماجرای یتیم شدن پیرزن خرابه نشین

پیرزن خرابه نشین به مادرم گفته بود: «وقتی من مریض می‌شدم، علی به من رسیدگی و از من پرستاری می‌کرد. در چراغ من، نفت می‌ریخت و آن را روشن می‌کرد تا سرما کمتر مرا اذیت کند،گاهی غذایش را می‌آورد و با هم می‌خوردیم.
بازخوانی مصاحبه خواندنی شهید "علی ایرانمنش"؛

من اصلاً سعادت ندارم شهید بشوم، والا از شهادت باکی ندارم

خبرنگار نشریه پاسدار انقلاب درباره شهید علی ایرانمنش می گوید: این برادر که اینقدر کوچک است که اگر در سنگر باشد بیرون را نمی‌بیند؛ می‌گفت: من اصلاً سعادت ندارم شهید بشوم والا از شهادت باکی ندارم.

گریه بر شهید/ خاطره ای از پدر شهید علی کیمیایی

همین که این جمله را گفتم دیدم شهید ایرانمنش، تابوت را روی زمین گذاشته و شروع کردند به گریه کردن.
معرفی کتاب؛

«بگو به جان امام» کتاب خاطرات دانش آموز شهید علی ایرانمنش

کتاب «بگو به جان امام»، خاطرات زندگی شهید علی ایرانمنش ، نوجوان ترین شهید استان کرمان است.
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه