برادر شهید «حجتالله روحانی» نقل میکند: «روزهای شروع جنگ، تمام دنیا بزرگترین هدفشان این بود که ایرانِ گذشته را دوباره تعریف کنند؛ ایرانی با سربند شاه و سلطه. در همان زمان، هر روز که میگذشت بر تعداد اطلاعیههایی با نام «بچههای حزبالله شهر» نیز اضافه میشد.»
کد خبر: ۵۳۷۲۶۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۴
محتوای چند رسانهای
محتوای نرم افزار چند رسانهای «سردار شهید علی اصغر بصیر» از مجموعه نرمافزارهای چند رسانهای «شاهد» در قالبهای فیلم، صوت، عکس و متن عرضه شده است. در این مطلب ویدیوهایی را از صحبتهای برادر «سردار شهید علی اصغر بصیر» میبینید.
کد خبر: ۵۳۷۱۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۴
کتاب « خاطرات ماندگار » شامل خاطراتی از شهدا جنگ هشت ساله دفاع مقدس است که توسط «محمدمحمدی» گرد آوری شده است و هرکدام خاطرهای را روایت میکند، در ادامه خاطره «معضل سه راهی شهادت» را باهم میخوانیم.
کد خبر: ۵۳۷۱۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۳
خاطره ای از شهید:
برادر شهید «الله یار اسماعیلی» رازی را از برادر شهیدش که قبل از شهادت به او گفته، برملا میکند. رازی بزرگ به وسعت یک زمین بهشتی که در آن شهید را دفن کرده اند.در ادامه خبر خاطره ای از برادر شهید اسماعیلی بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۱۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۱
خاطرات یک جانباز در گفتوگو با نوید شاهد
«تا آمدن پزشکان پایم عفونت کرده بود به طور وحشتناکی از تب میسوختم هر کسی مرا میدید میگفت میمیرد! این دیگر غیر ممکن است با این زخم و جراحت زنده بماند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات خواندنی جانباز ۷۰ درصد «محمدحسن رادمنش» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۳۷۱۰۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۱
«قبلترها یک بار همشیرهام گفته بود ما میخواهیم دختر اینها را برای شما بگریم. من هم گفتم دستتان درد نکند! به همین سادگی ...» ادامه این خاطره را در آستانه سالروز ازدواج امام علی (ع) و فاطمه (س) و روز ازدواج، از رزمنده دفاع مقدس «ولیالله محمدی» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۰۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۰۹
توسط بنیاد شهید و امورایثارگران استان کرمانشاه، به مناسبت هفته قوه قضاییه نمایشگاه عکس و خاطرات شهدا با عنوان «موقعیت شهید محمد ولی شیری» در محل دائمی نمایشگاه پارک شاهد کرمانشاه برپا شد.
کد خبر: ۵۳۷۰۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۰۹
«به هنگام شروع عملیات من با قرآن استخاره کردم، سوره دهر آمد و دیدم که استخارهام بسیار خوب است. پس تصمیم گرفتم تا پای جان در عملیات حضور فعال داشته باشم. عملیات بسیار موفقیتآمیز بود پس از آمدن من، عراقیها که با شکست روبرو شده بودند. اقدام به بمباران شیمیایی منطقه عملیاتی کردند ...» ادامه این خاطره از زبان «بهرام ایراندوست» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۶۹۸۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۰۸
محتوای چند رسانهای
محتوای نرم افزار چند رسانهای «شاهد» در قالبهای فیلم، صوت، عکس و متن عرضه شده است. در این مطلب ویدیویی را از صحبتهای نزدیکان «شهید مهدی خوش سیرت» در خصوص صفات اخلاقی این شهید میبینید.
کد خبر: ۵۳۶۸۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۰۶
روایتی خواندنی از دوست شهید قاضی «غلامرضا گل آور»؛
«شمس الله جلیلیان» می گوید: شهید گل آور، عشق به اهل بیت (ع) را سرمایه بزرگ نجات بخش بشر دانسته و ارتباط با اهل بیت و انس با قرآن در زندگی این شهید عزیز کاملاً مشهود بود.
کد خبر: ۵۳۶۷۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۰۵
برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
« بعد از مانور کلیه برادرهای گردان حضرت زهرا(س) متوجه شدند عملیاتی با عبور از رودخانه را در پیش داریم. قرار بر این بود که نیروهای ما با عبور از عرض اروندرود و گذر از ساحل غربی آن، به جاده البحار بصره بروند و دو، سه بُنهای که آنجا بود را پاکسازی و تصرف کنند و جاده فوق را در اختیار بگیرند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات رزمنده دفاع مقدس «ولیالله محمدی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۳۶۵۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۳۱
«پس از گذشت چهار دهه از آن واقعه، هنوز هم صحنه را کاملا به یاد دارم و در مقابل چشکانم رژه میرود. صحنهای که زیر آوار مانده بودم، ولی هنوز امکان تنفس بود و به هوش بودم. در آن لحظات دائم داد و فریاد میزدم و از مادر کمک میخواستم و میگفتم: مادر مرا نجات بده من اینجا زیر خاک هستم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات جانباز «المیرا رستمیتاش» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۳۶۴۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۳۰
خاطرات شهید
نوید شاهد بوشهر به مناسبت سالروز شهادت شهید «اسماعیل دشتی» خاطرات این شهید را از زبانش همرزمش «شکرالله پی خسته» منتشر می کند.
کد خبر: ۵۳۶۳۹۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۲۹
برگی از خاطرات زنان امدادگر قزوین در کردستان؛
«در طول خدمت کردستان بین همکاران کسی را ندیدم که منافق و جاسوس دشمن باشد. البته من در اتاق عمل بودم و موقعیتم این شرایط را ایجاب میکرد. چون فقط افراد متخصص حق ورود به اتاق عمل داشتند. از سوی دیگر بیمارانی که وارد اتاق عمل میشدند در وضعیت بغرنج و حیاتی بودند؛ مثلا خونریزی شدید داشتند بنابراین مریضی که تمارض میکرد به سادگی قابل تشخیص بود ...» ادامه این خاطره از زبان «کبری چگینی» از نقش زنان امدادگر استان قزوین در کردستان را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۶۳۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۲۹
سیری در خاطرات شهیدخرمی؛
شهید«رضا خرمی» از شهدای دوران دفاع مقدس است. همسرش در روایت از او بیان می کند: «رضا همیشه می گفت:"شهادت در راه خدا عاقبت به خیری به همراه دارد. در بستر بیماری مردن را دوست ندارم."»
کد خبر: ۵۳۶۳۶۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۲۹
«شهید محمدعلی محمدیرامندی در منطقه فرمانده گردان بود، ولی خانوادهاش نمیدانستند و بعد از شهادتش به مسئولیتی که در جبهه بر عهده داشت، پی بردند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «محمدعلی محمدیرامندی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۳۶۳۳۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۲۸
«مادر بزرگوار شهید گفتند حاجآقا من مدتهاست که آرزو داشتم شما منزل ما تشریف بیاورید و چشم براه بودم. حاجآقا بسیار ناراحت شدند و گفتند مادر، من را در کوتاهی که کردم ببخشید و عذرخواهی میکنم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات «آیتالله هادی باریکبین پدر شهید مرتضی باریکبین» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۳۶۲۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۲۶
«دیدیم مادر عزیزی با یک چوب کوچک زمین را میکند و با چشمهای گریان و دستان لرزان و با صدای حزین داد میکشید: پسرم اگر اینجایی اگر حال مادرت را میبینی که قطعا میبینی و صدای مرا میشنوی یک لحظه چهره بشاش و خندان را نشان بده ...» ادامه این خاطره از پدر شهید «نبیالله هاشمی» و برادر شهید «عبدالله هاشمی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۶۲۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۲۵
هواپیماهای متجاوز رژیم بعث عراق با بمباران هوایی، قصد داشتند مدرسه را تخریب کرده و دانشآموزان را قتل عام کنند که بر اثر اصابت چندین بمب به مدرسه و اطراف آن، موج انفجار و ترکشهایش سقف خانه ما را هم پایین آورده بود ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات جانباز «المیرا رستمیتاش» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۳۶۱۶۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۲۴
«وارد پارکینگ که شدم دستم را گرفت و گفت: تو که این همه به لباس من افتخار میکنی دعا کن من شهید بشم. افتخار واقعی توی لباس شهادته. ناخودآگاه اشکم جاری شد. سقلمهای به پهلویش زدم و گفتم: جواب خوشحالی من این حرفا بود زکریا؟ ...» ادامه این خاطره از شهید مدافع حرم «ذکریا شیری» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۶۱۲۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۲۳