خواهر شهیدان "عبدالرزاقی" روایت میکند؛
نوید شاهد - «مادر را برای تشخیص جسد بردند، جسد نبود خاک بود؛ متلاشی شده بود. اسکلت کاملی در لباسش آرمیده بود، اما وقتی دست میزدی پودر میشد. مادر از روی لباسها، کتانی و فانسقه حمید توانست او را شناسایی کند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید "حمید عبدالرزاقی" از زبان خواهر این شهید بزرگوار است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۱۸۶۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۲۶
برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
نوید شاهد - «به ما دستور دادند باید دستگاههای ارتباطی تا صبح کار کنند، دستگاهها در طول این مدت 20 لیتر بنزین مصرف میکردند با این شرایط با کمبود بنزین مواجه میشدیم با قرارگاه تماس گرفتیم و درخواست بنزین کردیم. قرار شد برایمان بفرستند اما نرسید ...» ادامه این خاطره را از "علیرضا سیفیدهکی" در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۱۸۶۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۲۵
نوید شاهد - کتاب «اردوگاه شهدای تخریب» کارنامه عملیاتی و ماموریتهای پاکسازی گردان تخریب قرارگاه کربلا توسط انتشارات شهیدکاظمی روانه بازار شد.
کد خبر: ۵۱۸۳۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۲۳
آیین تجلیل از مدال آوران ورزشکار و گلباران قبور مطهر شهدای ورزشکار شهرستان بوانات با حضور بهادری رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران و شکری رئیس اداره ورزش و جوانان شهرستان و جمعی از ورزشکاران و هیأت ورزشی در گلزار شهدای این شهرستان برگزار شد.
کد خبر: ۵۱۸۳۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۲۹
نوید شاهد - دوست شهید حجتی نقل میکند: «قرار بود حسین به عنوان خدماتی با زائرین عازم حج شوند. ولی چون مجرد بود سازمان حج و زیارت حاضر به پذیرش او نبود.» در ادامه متن کامل این خاطره را میخوانید.
کد خبر: ۵۱۸۲۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۲۱
برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
نوید شاهد - «به دلیل موقعیت شغلی که داشتم به هیچ وجه مسئول مربوطه با رفتن من به جبهه موافقت نمیکرد و با اصرار من در آخر، شرط گذاشت که جایگزینی برای خود قرار دهم، ولی هیچ کس را برای بهانهگیری به عنوان جایگزین من قبول نمیکردند که مسئولیت مرا بر عهده بگیرد ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس "بهرام ایراندوست" در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۱۸۲۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۲۱
پوستر | شهید ناجا علی اکبر اکبری
نوید شاهد - به مناسبت گرامیداشت هفته نیروی انتظامی بخشی از زندگی نامه شهید على اکبر اکبری از شهدای والامقام مرزبانی ناجا در شهرستان رشتخوار در قالب عکس نوشته منتشر شد.
کد خبر: ۵۱۸۱۳۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۲۰
نوید شاهد – خاطرهای از شهید "محمد عظیم تاشک" به مناسبت هفته نیروی انتظامی در سالروز شهادتش منتشر می شود.
کد خبر: ۵۱۸۱۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۹
نوید شاهد - شهید «مطلب احمدیان» به عنوان فرمانده ای دلاور و خدمت گذار مردم منطقه، زبانزد خاص و عام بود و از اینکه وجود او باعث دلگرمی هر چه بیشتر مردم به نظام و انقلاب میشد، ضد انقلاب را رنج میداد و اخلاق مردم مدارانه او بیشتر از گلولههای اسلحه اش دشمن را مایوس و نا امید کرده بود.
کد خبر: ۵۱۸۰۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۸
برگرفته از نامههای دانشآموزان به شهدا؛
نوید شاهد - «با ادامه دادن تحصیلم باعث میشوم همان اسلام و ایرانی که توای شهید به خاطرش خون سرخت را به زمین ریختی؛ آباد کنم و درخت این انقلاب را خوب آبیاری کنم تا سرسبز، شاداب و پر از میوه شود ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۱۸۰۳۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۸
نوید شاهد - پدر شهید «ملا مصطفی مردوخی»: همیشه دعا میکردم خدا به من پسری عطا کند اهل علم و اهل دین، ۲۵ فروردین ۱۳۳۵ پاسخ دعاهایم را گرفتم و مصطفی به دنیا آمد. حالا که خدا جوابم را داده بود، من هم باید به عنوان یک پدر تلاش میکردم تا مصطفی را به گونهای تربیت کنم که به رضایت خدا بینجامد.
کد خبر: ۵۱۷۹۹۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۸
نوید شاهد - شهید سید مهدی موسوی نژاد از شهدای والامقام خطه خلیل آباد پیش از رفتن به جبهه های نبرد علیه دشمن بعثی و در تماس هایی که از جبهه های نبرد با مادر صبور و فدارکار خود داشت، توصیه هایی مخلصانه و خواهش هایی از مادر خود کرد که در ادامه حرف های این شهید والامقام را به نقل از مادر ایشان می خوانیم.
کد خبر: ۵۱۷۹۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۸
برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
نوید شاهد - «دیشب اگر دیر جنبیده بودم نصف گوشم نصیب موشهای سیاه آبی شده بود. شانس آوردم که موش سیاه داخل قابلمه افتاد، قابلمه برگشت و داخل آب رفت ...» ادامه این خاطره از نویسنده و رزمنده دفاع مقدس "کامبیز فتحیلوشانی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۱۷۸۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۷
گفتگوی تصویری با پدر شهید «حسینعلی کرمی»؛
نوید شاهد - پدر شهید «حسینعلی کرمی» می گوید: «شهید علاقه زیادی به حوزه علمیه داشت، در آنجا مشغول تحصیل بود که با فرمان امام خمینی (ره) که اعلام کرده بودند جبهه ها نیاز به نیرو دارد به جبهه می رود.»
کد خبر: ۵۱۷۷۹۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۴
نوید شاهد - «وی مقید به روزه گرفتن بود، یک بار که از جبهه برای مرخصی به خانه آمده بود، همه روزها را روزه گرفت، گفتم چرا این همه روزه میگیری؟ گفت: همه باید عادت کنند به کم خوردن تا بتوانند درد محرومان را احساس و درک کنند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید "مجید صدیقها" از زبان مادر این شهید بزرگوار است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۱۷۷۰۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۴
روایتی خواندنی از همرزم شهید "علیرضا فتاحی"؛
نوید شاهد - همرزم شهید "علیرضا فتاحی" می گوید: «شب ها کم خواب بود و در نماز شب گریه می کرد. یک روز با شوخی به او گفتم: «آنقدر با صدای بلند گریه می کنی که شب ها خواب نداریم. شب بعد دیگر صدای گریه ی او را نشنیدم متوجه شدیم رفته و در میدان صبحگاه آنجا نماز شب می خواند. آن شب هوا هم بسیار سرد و مقداری بارانی بود او به نتیجه ی نماز شب هایش رسید و در عملیات میمک به شهادت رسید.»
کد خبر: ۵۱۷۶۷۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۲
برگی از خاطرات شهدای قزوین؛
نوید شاهد - «فریدون بیست کیلو شیرینی خرید و شاید یک کیلو از شیرینیها را به یک باره خورد، رفتم طبقه پایین دیدم نشسته و تند شیرینی میخورد، گفتم: "بس است کم بخور برای مهمانهاست". خندید و گفت "صبر کن چند تای دیگر بخورم" ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید "فریدون شفیعآبادی" است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۱۷۵۹۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۲
برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
نوید شاهد - «راننده پیاده شد و یک راست به طرف من آمد. نزدیک که شد گفت: سرکار شما لُری؟ من که احساس کردم قیافه در به داغونم خلاصه یک جا به دردم خورده و آقای راننده ما را اشتباه گرفته، گفتم، لُر نیستم، ولی لرها را خیلی دوست دارم. راننده خوشش آمد و ما را سوار کرد ...» ادامه این خاطره از نویسنده و رزمنده دفاع مقدس "کامبیز فتحیلوشانی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۱۷۴۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۱
نوید شاهد- جنگ، خاطره جنگ، شهر و موضوعات اجتماعی از درونمایههای اصلی جدیدترین اثر «مجید قیصری» داستان نویس در کتاب «ساحل تهران» است.
کد خبر: ۵۱۷۳۸۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۰
نوید شاهد - «از همسر ایشان سراغ او را گرفتم. گفتند: یک هفته پیش رفتهاند سر کوچه چیزی بخرند و هنوز برنگشتهاند. با شنیدن این مطلب من هم خیلی نگران شدم و از آنجا به حرم حضرت معصومه (س) رفتم و دعا کردم که ایشان سلامت باشند ...» ادامه این خاطره را از سید آزادگان، شهید "حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد" در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۱۷۳۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۰