سه‌شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۲۲:۲۱
شجاعت آنان رعب و وحشت در دل دشمنان و ابرقدرت‌های شرق و غرب می انداخت، زیرا شجاعتشان همراه با توکل به خدای متعال بود. متنی که خواندید قسمتی از خاطرات شهید "قنبر جعفرپور" بود که در ادامه تقدیم شما مخاطبان عزیز می گردد.
شجاعت آنان رعب و وحشت در دل ابرقدرت های جهان می انداخت
 
نوید شاهد آذربایجان غربی، «شهید قنبر جعفرپور» در قسمتی از دفترچه خاطراتش چنین بیان می کند: «مادرم با یاد امام حسین( ع) به من شیر داد و اشک عزای آن حضرت را با شیر آمیخته و کام من رسانده است و پدرم در شب های ماه مبارک رمضان با دلنوازهای پدرانه خود، من و سایر اعضای خانواده را برای خوردن سحری از خواب بیدار می کرد و مرا با یاد و عشق امام حسین( ع) به مسجد می برد و موقع اذان مرا برای تعلیم نماز وضو می داد تا با خواندن نماز و ارتباط با خداوند احدیت فراخواند.»
 
تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در روستای چورس و دبیرستان را شهرستان خوی به اتمام رسانید.
 در جریان انقلاب اسلامی باشرکت در راه پیمایی ها و تظاهرات به صفوف انقلابیون پیوست تا اعتراض خود را نسبت به رژیم ستم شاهی ابلاغ کند.
 
اعلامیه ها و پوسترهای حضرت آیت الله خمینی (ره) را در بین مردم توزیع می کرد و برای براندازی رژیم پهلوی در مراسم انقلابیون شرکت فعالی داشت. آن گونه که چندین بار از طرف مزدوران رژیم و ساواک مورد تهدید قرار گرفت، ولی این تهدیدات نه تنها ایشان را از ادامه مبارزاتش باز نداشت، بلکه چون کوهی استوار در مقابل دژخیمان ایستاد و بدون هیچ واهمه ای به تکلیف الهی خویش عمل کرد. 
در دوران بعد از انقلاب تحصیلات خود را با اخذ مدرک تحصیلی دیپلم پایان رسانید و همزمان با شروع جنگ در سال 1359 وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.
 
به علت درایت و هوشی که داشت، پس از مدتی به عنوان مربی تاکتیک در پادگان حرّ شهرستان خوی به آموزش برادران بسیجی پرداخت. 
در زمان جنگ تحمیلی و نیاز مبرم به نیرو در مناطق کردنشین آذربایجان غربی، یک مأموریت یک ساله برای استقرار در این منطقه انتخاب کرد و در مهاباد جانشین فرمانده پایگاه بود. وی در پاک سازی ها، نیروها را هدایت می کرد و به قول همرزمانش :« با اینکه سن زیادی نداشت اما فرمانده لایقی بود و مسئولیتش را به خوبی انجام می داد»
 
قنبر جعفرپور علاقه فراوانی به حضرت امام خمینی( ره) داشت و اطاعت از ولایت فقیه و فرماندهان را بر خود واجب می دانست و در جهت تزکیه نفس پشتکار داشت.
او با افراد تحت امر، در عین خصلت فرماندهی، با سعه صدر و فروتنی برخورد می کرد. 
 
قنبر در سال 1364 ازدواج نمود. مدت زندگی مشترکش دو سال بود ثمره این ازدواج دختری به نام لیلا می باشد. 
 
همسرش در مورد صفات «شهید قنبر جعفرپور» چنین بیان می کند:
 
« حماسه سازی در دوران دفاع مقدس به عهده دلیر مردانی همچون قنبر بود. شجاعت آنان رعب و وحشت در دل دشمنان و ابرقدرت های شرق و غرب می انداخت، زیرا شجاعتشان همراه با توکل به خدای متعال بود.
وی حساسیت زیادی نسبت به بیت المال داشت و اگر در مواردی مشاهده می کرد که بیت المال حیف و میل می شود، ناراحت می شد.
یکی دیگر از خصوصیات ایشان حفظ اسرار نظامی بود . اگر اطلاعات نظامی داشت در محضر افراد ناشناس ابراز عقیده و اظهار نظر نمی کرد. »
سرانجام قنبر جعفرپور- در هیجدهم آذرماه سال 1364 با سمت فرمانده اطلاعات بر اثر تصادف و ضربه مغزی در محور کافی زرد در عراق به شهادت رسید.
 
برادر« شهید قنبر جعفرپور» که پنج سال در فراق برادرش در عراق در اسارت به سر می برد- رویای شهادت برادرش را این چنین بیان می کند :
 
یک شب او را  که شب شهادت او بود با لباس رزمی بر تن و یک پیشانی  بند قرمز  که به پیشانی بسته بود  در خواب دیدم. او با چهره ای شاد دور مرقد مولای متقیان، حضرت علی( ع)، طواف می کرد . از او سوال کردم و گفتم: قنبر، ما چند سال است که در عراق هستیم و نتوانستیم حتی یک بار به حرم حضرت علی( ع) شرفیاب شویم، شما چه طوری موفق شدی؟
قنبر گفت: این یک رازی است بین من و مولایم که گه گاهی به خدمت ایشان می رسم. به او گفتم: اگر برگشتی به خانواده سلام مرا برسان.
قنبر در جواب گفت: من با خانواده برای همیشه خداحافظی کرده ام و دیگر پیش آن ها برنمی گردم. این آخرین ملاقات من با قنبر در عالم رویا بود.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده